ضِرار فرزند ضمره یا «حمزه» [1] یکی از شیعیان راستین و از ارادتمندان مخلص امیرمؤمنان علیه السلام به شمار می آمد.
او در ملاقاتی با معاویه با کمال جرأت و شهامت ارادت خود را نسبت به مولایش
امیر مؤمنان علی علیه السلام اظهار کرد و قدرت و شوکت دستگاه معاویه مانع
اظهار اعتقاد او نگردید. از جمله سخنان او در برابر معاویه این است:
ای معاویه، به خدا سوگند علی بلند همت، سخت ژرف اندیش و نیرومند بود، سخن
حق می گفت و به عدالت حکم می راند، علم از سراسر وجودش می جوشید و حکمت و
دانش از همه وجودش تراوش می کرد. او از دنیا و زرق و برق آن بیم داشت و با
شب و تنهایی انس می ورزید، اشکش روان بود و تفکر و اندیشه اش بسیار و
طولانی بود.
ای معاویه، علی علیه السلام لباسهای کوتاه(ساده و کهنه) و غذای خشک و خشن(غیر لذیذ) را خوش
می داشت و در میان ما چون یکی از ما بود، هرگاه از او می پرسیدیم جواب
می داد، و چون فتوایی از او می خواستیم آگاهمان می کرد، به خدا قسم با همه
نزدیکی ما به او و محشور بودن او با ما، باز از هیبت آن بزرگوار یارای سخن
گفتن نداشتیم.
آری، علی علیه السلام دینداران را تعظیم می کرد و فقرا و مساکین را به خود
نزدیک می نمود و هرگز قدرتمندان نمی توانستند از ناحیه او به خواسته های
باطلشان برسند، و هیچ ضعیف و ناتوانی از عدل او نومید نمی شد.
ضرار در ادامه گفت: ای معاویه، گواهی می دهم بعد از نیمه شبی از شبها که
گیسوی شب فرو هشته و ستارگان در حال فرو شدن بودند، علی علیه السلام را در
محراب عبادتش دیدم که محاسن شریفش را به دست گرفته و مانند مارگزیده ای به
خود می پیچید و چون افراد مصیبت زده گریه می کرد و می گفت:
ای دنیا، از من دور شو، آیا خود را به من عرضه می داری یا به من دل
بسته ای؟ هرگز، هرگز، برو دیگران را فریب ده که من تو را سه طلاقه کردم و
در آن حق رجوع برای من نیست، گول تو را نمی خورم که عمرت کوتاه و ارزشت
اندک است. آه از کمی توشه و دوری راه و طول سفر و مسیر خوفناک و
دهشت انگیز.
ضرار می گوید: چون سخن من به این جا رسید، معاویه گریست و گفت: «رحم اللَّه
ابا حسن، کان واللَّه کذلک؛ خدا ابوالحسن علی را رحمت کند، به خدا سوگند
او چنین بود.»
سپس معاویه پرسید: ای ضرار، حزن و اندوهت برای علی چه گونه است؟
ضرار گفت: «حزن من ذُبح ولدُها فی حجرها؛ اندوه من مانند مادری است که یگانه فرزندش را در دامنش سر بریده باشند. [2] _ [3] .
پی نوشت ها:
[1] شرح ابن ابی الحدید، ج 18، ص 224.
[2] شرح ابن ابی الحدید، ج 18، ص 225.
[3] داستان ملاقات ضرار با معاویه را سید رضی رحمه الله در نهج البلاغه با
کمی تفاوت نقل کرده؛ چون از نظر محتوا و لفظ شباهت به نقل فوق دارد، از
آوردن آن خودداری کردیم به نهج البلاغه، حکمت 75 مراجعه فرمایید.
منبع: http://www.ashoora.ir