ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
در سال دهم هجرت گروهى از نصاراى نجران به نمایندگى از سوى
مسیحیان به مدینه آمده، و گفتند: دین شما چه فضیلتى بر دین ما دارد؟ و چرا
ما به شما مسلمانان «جزیه» بدهیم؟
پیامبر اسلام، دلایل زیادى در جامعیت و تکامل اسلام بیان داشتند، ولى تعصب
و هواهاى نفسانى نگذاشت افراد مزبور حقایق اسلام را از زبان پیامبر بزرگ
ما بپذیرند، در این هنگام آیه زیر براى داورى میان دو گروه نازل شد:
«فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل:
تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم
نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین» (1)
هرگاه بعد از علم و دانشى که درباره مسیح به
تو رسیده، باز کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو «بیائید
ما و شما در برابر یکدیگر با فرزندان و زنان و نفوس خود مباهله نموده، و
لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»
ادامه مطلب ...
«وَیقُولُوا الَّذینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً- قل کَفی بِاللّهِ شَهیداً بَینی وَبَینَکُم وَمن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»و
آنان که کافر شدند می گویند: تو پیامبر و فرستاده خدا نیستی، بگو: کافی
است که خدا و آن کسی که دانش و علم به کتاب [آگاهی به قرآن یا لوح محفوظ]
نزد او است، بین من و شما گواه باشد». 1
قرآن دوعبارت مهّم، ولی با اندکی تفاوت دارد که برای رسیدن به ریشه و هدف آن توضیح مختصری را نیاز داریم.
ادامه مطلب ...
«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
(55) وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ
حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده - 56)
جز این نیست که ولى شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده اند، همان
ایمان آورندگانى که اقامه نماز و اداى زکات مى کنند در حالى که در رکوع
نمازند. و کسى که خدا و رسولش و این مؤمنین را دوست بدارد در حزب خدا که
البته سرانجام پیروزی با آنها است، وارد شده است.
این دو آیه شریفه همانطورى که مى بینید ما بین آیاتى قرار دارند که مضمون آنها نهى از ولایت اهل کتاب و کفار است، به همین جهت بعضى از مفسرین اهل سنت خواسته اند این دو آیه را با آیات قبل و بعدش در سیاق شرکت داده و بگویند همه اینها در صدد بیان یکى از وظائف مسلمین اند، و آن وظیفه عبارتست از اینکه مسلمین باید دست از یارى یهود و نصارا و کفار بردارند، و منحصرا خدا و رسول و مؤمنین را یارى کنند، البته مؤمنینى که نماز بپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند، نه هر کس که در سلک اسلام در آمده باشد، پس منافقینى را که در دل کافرند نیز مانند کفار نباید یارى نمود.
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
به اعتقاد شیعه هیچ کسی در فضیلت و کمال، هم ردیف ائمه((ع)) قرار نمی گیرد تا امام برترین آن ها محسوب شود، ولی با صرف نظر از این اعتقاد صحیح و مستدلّ، به عقیدة ما امام علی(ع) سرآمد مفسران و برجسته ترین چهره تفسیری است. این امر با دلایل محکم و منطقی قابل اثبات است. امام علی(ع)، در مقطع حساس بعد از رحلت پیامبر(ص) و حاکم شدن عده ای با منش ها و روش هایی غیر از خواست و اراده پیامبر(ص)، موقعیت و عملکرد ویژه ای داشت. هر چند به دلایل سیاسی و یا فردی خلفا، بسیاری از تلاش ها و اقدامات امام(ع) مانند مصحف آن حضرت مورد قبول قرار نگرفت و در سطح جامعه مجال حضور نیافت. اما امام علی(ع) با آگاهی کامل از قرآن کریم و عظمت دانش تفسیری خود، شاگردان زیادی تربیت کرد و پاسخگوی سؤالات و شبهات در این زمینه بود. بنابراین شناخت جایگاه امام(ع) در زمینه دانش تفسیر و اقدامات مهم ایشان در این زمینه ضروری به نظر می رسد؛ چرا که بسیاری از دستگاه های حکومتی در طول تاریخ به پنهان کردن و نفی شخصیت علمی امام علی(ع) پرداخته و برخی دیگر از صحابه را بر حضرت مقدم داشته اند.
ادامه مطلب ...
یکی از ویژگی های انسان محبت و دلبستگی و به عبارت دیگر عشق و دلدادگی اوست. این خصوصیت مختص به انسان بوده و گاه در میان انسان با انسان دیگری هویدا می شود و گاه میان انسان با موجود جانداری مثل گل و گیاه و یا حیوانات نمایان می گردد و یا حتی دلبستگی میان انسان با شیء بی جان نیز می تواند وجود داشته باشد. در این میان عشق و دلبستگی دیگری نیز مطرح است و آن عشق انسان به تعالی و خداست.
مرحله نهایی و درجه آخر محبت را عشق گویند. عشق کیفیت روانی است که همه استعدادها و نیرو های درونی آدمی را در به ثمر رسانیدن گرایش ها و محبت شدید به آنچه خیر و کمال تلقی شده است آماده می نماید. مفهوم جامع عشق عبارت است از نهایت خواستن حقیقتی ( معشوق ) که از نظر جمال و کمال برای خود آدمی عالیترین آرمان تلقی شده است.
انسان در پدیده عشق همه ابعاد حیات خود را به معشوق پیوند می زند لذا عشق یک انسان می تواند بیان کننده ارزش همه ابعاد حیات او باشد.
ادامه مطلب ...
عقیل در زمان خلافت برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان مهمان به خانه ی آن حضرت در کوفه وارد شد. علی به فرزند مهتر خویش، حسن بن علی، اشاره کرد که جامه ای به عمویت هدیه کن. امام حسن یک پیراهن و یک ردا از مال شخصی خود به عموی خویش عقیل تعارف و اهداء کرد. شب فرا رسید و هوا گرم بود. علی و عقیل روی بام دارالاماره نشسته مشغول گفتگو بودند. موقع صرف شام رسید. عقیل که خود را مهمان دربار خلافت می دید طبعاً انتظار سفره ی رنگینی داشت، ولی برخلاف انتظار وی سفره ی بسیار ساده و فقیرانه ای آورده شد. با کمال تعجب پرسید: «غذا هرچه هست همین است؟»
ادامه مطلب ...