ملاک و معیار برتر ی انسان ها بر
یکدیگر از منظر قرآن طبق آیه 13 سوره حجرا ت عبارتست از:« إِنَّ
أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛بى
تردید گرامى ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه
است.»
حال به چرایی این مطلب نگاهی گذرا می اندازیم:
قرآن بزرگترین امتیاز را براى تقوى قرار داده و آن را تنها معیار سنجش ارزش انسان ها مى شمرد.
در جاى دیگر تقوى را بهترین زاد و توشه شمرده، مى گوید:" وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى" (بقره- 197).
و در جاى دیگر لباس تقوى را بهترین لباس براى انسان مى شمرد وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ (اعراف- 26).
و در آیات متعددى یکى از نخستین اصول دعوت انبیاء را" تقوى" ذکر کرده، و
بالآخره در جاى دیگر اهمیت این موضوع را تا آن حد بالا برده که خدا را" اهل
تقوى" مى شمرد، و مى گوید: هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ
الْمَغْفِرَةِ (مدثر- 56).
قرآن،" تقوى" را نور الهى مى داند که هر جا راسخ شود، علم و دانش مى
آفریند وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ (بقره- 282).
و نیز" نیکى" و" تقوى" را قرین هم مى شمرد، وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى.
و" عدالت" را قرین" تقوى" ذکر مى کند: اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى.
اکنون باید دید حقیقت تقوى این سرمایه بزرگ معنوى و این بزرگترین افتخار انسان با این همه امتیازات چیست؟
قرآن اشاراتى دارد که پرده از روى حقیقت تقوى بر مى دارد: در آیات متعددى جاى تقوى را" قلب" مى شمرد، از جمله مى فرماید:
أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى:" آنها که
صداى خود را در برابر رسول خدا ص پائین مى آورند و رعایت ادب مى کنند
کسانى هستند که خداوند قلوبشان را براى پذیرش تقوى آزموده است" (حجرات- 3).
قرآن،" تقوى" را نقطه مقابل" فجور" ذکر کرده، چنان که در آیه 8 سوره شمس
مى خوانیم: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها:" خداوند انسان را آفرید و
راه فجور و تقوى را به او نشان داد".
قرآن هر عملى را که از روح اخلاص و ایمان و نیت پاک سرچشمه گرفته باشد بر
اساس" تقوى" مى شمرد، چنان که در آیه 108 سوره توبه در باره مسجد" قبا" که
منافقان مسجد" ضرار" را در مقابل آن ساختند مى فرماید:
لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ
تَقُومَ فِیهِ:" مسجدى که از روز نخست بر شالوده تقوى باشد شایسته تر است
که در آن نماز بخوانى".
از مجموع این آیات به خوبى استفاده مى شود که" تقوى" همان احساس مسئولیت و
تعهدى است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم مى شود و او
را از" فجور" و گناه باز مى دارد، به نیکى و پاکى و عدالت دعوت مى کند،
اعمال آدمى را خالص و فکر و نیت او را از آلودگیها مى شوید.
تقوی در نگاه امام علی (ع)
امیر مؤمنان على ع (در نهج البلاغه) تعبیرات گویا و زنده اى پیرامون تقوى
دارد، و تقوى از مسائلى است که در بسیارى از خطب و نامه ها و کلمات قصار
حضرت علی (ع)روى آن تکیه شده است.
در یک جا تقوى را با گناه و آلودگى مقایسه کرده چنین مى گوید:
الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فى
النار! الا و ان التقوى مطایا ذلل حمل علیها اهلها، و اعطوا ازمتها،
فاوردتهم الجنة!:
" بدانید گناهان هم چون مرکب هاى سرکش است که گناه کاران بر آنها سوار مى
شوند، و لجامشان گسیخته مى گردد، و آنان را در قعر دوزخ سرنگون مى سازد.
اما تقوى مرکبى است راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار مى شوند، زمام آن
ها را به دست مى گیرند، و تا قلب بهشت پیش مى تازند"! «نهج البلاغه"
خطبه 16»
مطابق این تشبیه لطیف، تقوى همان حالت خویشتن دارى و کنترل نفس و تسلط بر
شهوات است، در حالى که بى تقوایى همان تسلیم شدن در برابر شهوات سرکش و از
بین رفتن هر گونه کنترل بر آنها است.
و در جاى دیگرى مى فرماید:
اعلموا عباد اللَّه ان التقوى دار حصن عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل، لا
یمنع اهله، و لا یحرز من لجا الیه، الا و بالتقوى تقطع حمة الخطایا:
" بدانید اى بندگان خدا که تقوا قلعه اى محکم و شکست ناپذیر است، اما
فجور و گناه حصارى است سست و بى دفاع که اهلش را از آفات نجات نمى دهد و
کسى که به آن پناهنده شود در امان نیست، بدانید انسان تنها به وسیله تقوا
از گزند گناه مصون مى ماند" «نهج البلاغه" خطبه 157».
و باز در جاى دیگر مى افزاید:
فاعتصموا بتقوى اللَّه فان لها حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته.
" چنگ به تقواى الهى بزنید که رشتهاى محکم و دستگیرهاى است استوار و پناهگاهى است مطمئن"! «نهج البلاغه" خطبه 190».
از لابلاى مجموع این تعبیرات حقیقت و روح تقوى به خوبى روشن مى شود.
این نکته نیز لازم به یادآورى است که تقوى میوه درخت ایمان است، و به همین
دلیل براى به دست آوردن این سرمایه عظیم باید پایه ایمان را محکم ساخت.
البته ممارست بر اطاعت، و پرهیز از گناه، و توجه به برنامه هاى اخلاقى،
بلکه تقوى را در نفس راسخ مى سازد، و نتیجه آن پیدایش نور یقین وایمان
شهودى در جان انسان است، و هر قدر نور" تقوى" افزون شود نور" یقین" نیز
افزون خواهد شد، و لذا در روایات اسلامى مى بینیم" تقوى" یک درجه بالاتر
از" ایمان" و یک درجه پائین تر از" یقین" شمرده شده! امام على بن موسى
الرضا ع مى فرماید:
الایمان فوق الاسلام بدرجة، و التقوى فوق الایمان بدرجة، و الیقین فوق التقوى بدرجة، و ما قسم فى الناس شىء اقل من الیقین:
" ایمان یک درجه برتر از" اسلام" است، و" تقوى" درجه اى است بالاتر از"
ایمان" و" یقین" درجه اى برتر از" تقوى" است و هیچ چیز در میان مردم کمتر
از" یقین" تقسیم نشده است" «بحار الانوار جلد 70 صفحه 13».
منبع: http://www.askdin.com
با سلام
از وبلاگ ارزشی شما استفاده نمودیم
لطفا در صورت تمایل به تبادل لینک اطلاع دهید
با تشکر