امام علی علیه السلام

کرامات امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام

کرامات امام علی علیه السلام

عابدترین مردم

 ابن ابی ‏الحدید گوید: او عابدترین مردم بود و بیش از همه نماز و روزه می‏گزارد و مردم نماز شب و ملازمت و آداب وردخوانی و خواندن نافله‏ ها را از او آموختند. چه پنداری درباره مردی که در کار مراقبت از ذکر و اوراد خود به جایی رسید که در آن شب بسیار سرد در جنگ صفین زیراندازی برایش گستردند و در حالی که تیرها در برابرش به زمین می‏نشست و از راست و چپ بر بیخ گوش او می‏ گذشت به نماز مشغول شد و هراسی به خود راه نمی ‏داد و برنخاست تا از کار عبادت آسوده گشت؟! و چه پنداری درباره مردی که پیشانی مبارکش از سجده ‏های دراز، مانند زانوی شتر پینه بسته بود؟! و هرگاه در دعاها و مناجاتهای او ژرف بنگری و بر مضامین آن مبنی بر تعظیم و بزرگداشت خدای سبحان و خضوع در برابر هیبت او و خشوع در برابر عزت او و تواضع و فروتنی و رام بودن در برابر خداوند آگاه شوی، میزان اخلاص حضرتش را خواهی شناخت و می‏فهمی که این دعاها و رازها از کدامین دل برخاسته و بر کدامین زبان روان گشته است.


 

  به امام علی بن الحسین علیه‏ السلام که نهایت عبادت را داشت گفتند: عبادت شما را با عبادت جدتان چه قیاس است؟ فرمود: عبادت من در برابر عبادت جدم مانند عبادت جدم در برابر عبادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. [1] .


علامه مجلسی رحمة الله از حبه عرنی روایت کرده که می‏ گفت: در این بین که من و نوف در حیاط قصر حکومتی خوابیده بودیم ناگاه متوجه شدیم که امیرمؤمنان علیه ‏السلام در آخر شب بیرون آمده، مانند شیدازدگان دست بر دیوار نهاده و این آیات را می‏خواند:
«ان فی خلق السموات والارض...،» [2] و مانند کسی که عقل از سرش پریده راه می‏رفت، و به من فرمود: ای حبه، خوابی یا بیدار؟ گفتم: بیدارم؛ شما که چنین کنید پس ما باید چه کنیم؟ حضرت دیده فرو بست و گریست، سپس فرمود: ای حبه! خدا را جایگاهی است و ما را نیز در پیشگاه خدا جایگاهی، چیزی از اعمال ما بر او پوشیده نیست. ای حبه! خداوند به من و تو از رگ گردن نزدیکتر است. ای حبه! هیچ چیز، من و تو را از خدا پوشیده نمی‏ دارد.
سپس فرمود: ای نوف، خوابی یا بیدار؟ گفت: نه ای امیر مؤمنان، خواب نیستم، شما امشب مرا بسیار گریاندی! فرمود: ای نوف، اگر امشب از خوف خدای متعال بسی گریستی، فردای قیامت در پیشگاه خداوند دیده ‏ات روشن خواهد بود. ای نوف! قطره اشکی از چشم مردی از خوف خدا نریزد جز آنکه دریاهایی از آتش دوزخ را خاموش می‏ سازد. ای نوف! هیچ مردی نزد خداوند بزرگتر نیست از مردی که از بیم خدا بگرید و در راه خدا دوستی و دشمنی کند. ای نوف! هر کس در راه خدا دوستی کند و چیزی را بر دوستی او ترجیح ندهد، و هر که در راه خدا دشمنی کند و منفعتی از این راه برای خود نجوید. اینجاست که اگر چنین باشید حقایق ایمان را به کمال دریافته‏ اید.


آن گاه آن دو را پند و اندرز داد و در پایان فرمود: از خدا پروا داشته باشید که من شما را هشدار دادم. سپس به راه افتاد و در راه می‏گفت:
«کاش می ‏دانستم که آیا در هنگام غفلت من نگاه لطف از من بر می‏ داری یا به من می ‏نگری؟ کاش می‏ دانستم که حال من در خواب های دراز و اندکی سپاس از نعمتهایت چگونه است»؟ به خدا سوگند در همین حال بود تا سپیده صبح دمید... [3] .


نوف در وصف حضرتش به معاویه گفت: در هیچ شبی بستری برای او نگستردند، و هرگز در کاسه بزرگ (یا در وقت نیمروز) غذا نخورد. [4] و [5] .

پی نوشت ها:
[1] شرح نهج‏البلاغه27:1.
[2] سوره آل عمران:190 به بعد.
[3] بحارالانوار22:41.
[4] همان:23.
[5] نقل از امام علی ابن ابی‏طالب علیه‏السلام، ص753-751.




منبع: http://www.ashoora.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.