امام علی علیه السلام

کرامات امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام

کرامات امام علی علیه السلام

احادیثی درباره فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام

حضرت محمد (ص): من شهر علم هستم و علی (ع) در اوست. دروغ گوید هرکه فکر میکند از غیر در به شهر وارد شده و نیز دروغ میگوید هرکه گمان دارد مرا دوست دارد و علی (ع) را دشمن دارد.( و با او دشمنی میکند) «اصول کافی جلد 3 صفحه 336»


 اصبغ بن نباته از حضرت علىّ بن ابى طالب (ع) روایت نموده که پیغمبر خدا (ص) ، به من فرمود:  یا علىّ آیا می ‏دانى معنى شب قدر چیست؟ عرض کردم: نه یا رسول اللَّه! پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالى در آن شب به تقدیر و سرنوشتى که در روز قیامت خواهد بود، قضا و حکم، و اندازه‏ گیرى نموده، و در آنچه خداى عزّ و جلّ فرمان داد ولایت تو بود، و نیز ولایت امامان از نژاد تو، تا روز قیامت‏. «معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250»


  

 حارث نصرى گوید: از امام صادق (ع) تفسیر وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ را پرسیدم، فرمود: نامى است که خداوند از آسمان اختصاص به علىّ علیه السّلام داده است، زیرا اوست که از جانب رسول خدا (ص) بیزارى از مشرکین را اعلام کرد ، پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله نخست آن را به أبو بکر داده بود، جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمّد خدا بتو می‏فرماید: «خودت یا مردى که از خودت باشد و دیگرى حق ابلاغ آن را از جانب تو ندارد» بعد از آن فرمان بود که پیغمبر علىّ علیه السّلام را فرستاد، و او به أبو بکر رسید، و صحیفه را از دستش گرفت و برد، و به دیوار کعبه نصب نمود، از این جهت خداوند او را أذان نامید، همانا آن نامى است که خداوند از آسمان اختصاص به علىّ (ع) داده است.   معانی الاخبار جلد 2 صفحه 214


حضرت محمد (ص) : من شهر علم هستم و علی (ع) در اوست. دروغ گوید هرکه فکر میکند از غیر در به شهر وارد شده و نیز دروغ میگوید هرکه گمان دارد مرا دوست دارد و علی (ع) را دشمن دارد ( و با او دشمنی میکند) اصول کافی جلد 3 صفحه 336


 اصبغ بن نباته از حضرت علىّ بن ابى طالب (ع) روایت نموده که پیغمبر خدا (ص) ، به من فرمود :  یا علىّ آیا می ‏دانى معنى شب قدر چیست؟ عرض کردم : نه یا رسول اللَّه! پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالى در آن شب به تقدیر و سرنوشتى که در روز قیامت خواهد بود، قضا و حکم، و اندازه‏ گیرى نموده، و در آنچه خداى عزّ و جلّ فرمان داد ولایت تو بود، و نیز ولایت امامان از نژاد تو، تا روز قیامت‏.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250


مفضّل بن عمرگوید : در محضر امام صادق (ع) از آیه مبارکه إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (بدرستى که ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم ) ( سوره قدر آیه 1 )

  سخن به میان آمد ، فرمود: چقدر برترى آن بر سوره ‏هاى دیگر آشکار است! گوید: عرضه داشتم : برترى آن چه می‏باشد؟ فرمود: در آن شب ولایت امیر المؤمنین علی ( علیه السّلام ) نازل شده ، گفتم : در شب قدرى که ما آن را در ماه رمضان امید داریم؟ فرمود: آرى شبى که در آن شب آسمانها و زمین اندازه ‏گیرى شده، و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام در آن تقدیر و معیّن شده است.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250


قال رسول الله (ص) : عنوان صحیفة المؤمن حبّ علىّ بن ابى طالب‏

رسول خدا (ص) فرمودند : سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ایمان، دوستى على بن ابى طالب (علیه السّلام) است { الغدیر جلد 1 صفحه 12 } ‏


حضرت صادق (ع) فرمودند : هرکه اقرار به ولایت امیرالمومنین (ع) نکند ، اعمال و عباداتش باطل شود ، مانند خاکستریکه در معرض باد تند قرار گیرد.  تفسیر جامع جلد 3 صفحه 429

 

مفضل بن عمر گوید : ابو عبدالله (ع) در پایان حدیثی طولانی فرمود : که پیامبر خدا (ص) به ام سلمه ( رضی الله عنها ) فرمودند : ای ام سلمه گفتار مرا بشنو و گواه من باش که این علی بن ابی طالب در دنیا و آخرت برادر من میباشد ، ای ام سلمه بشنو ! شاهد باش که این علی بن ابی طالب در دنیا و عقبی قائم مقام من است ، ای ام سلمه از من بشنو ، و گواهم باش که این علی بن ابی طالب پرچمدار من در دنیا ، و حامل پرچم حمد است ، فردا در عقبی ، ای ام سلمه از من بشنو و گواهی ده که این علی بن ابی طالب وصی و جانشینم بعد از من و در هم کوبنده دشمنان من ، و حامی و حافظ شرف حوض من است . ای ام سلمه گفتار مرا بشنو و گواهم باش که این علی بن ابی طالب سالار مسلمانان ، و امام تقوا پیشگان ، و رهبر دست و رو سپیدان ، و کشنده (( ناکثین )) ( پیمان شکن های جنگ جمل ) و (( مارقین )) ( خوارج نهروان که از مرز دین پافراتر نهادند ) و (( قاسطین )) ( بازگشتگان از حق در صفین ) است. ام سلمه گوید : عرض کردم ، ای پیامبر خدا (( ناکثان )) چه افرادی هستند ؟ فرمود : آنان که در مدینه با وی بیعت کردند ، و در بصره آن را شکستند ، عرض کردم : (( قاسطان )) چه کسانی هستند ؟ فرمود : معاویه و همدستان او از مردم دمشق ، بعد عرض کردم (( مارقان )) کیانند ؟ فرمود : اشخاصی که در نهروان صف آرائی کردند.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 22


ابوالطفیل از امیرالمومنین (ع) روایت نموده که پیامبر خدا (ص) فرمود: یا علىّ براى تو در بهشت گنجى است و تو مالک دو سوى آن هستى. در حال نماز نگاهى را به نگاه دیگر مپیوند، در اولى رخصت دارى و در دومى نه. (1) مصنّف این کتاب- رضى اللَّه عنه- گوید: معنى فرمایش پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله:

(همانا براى تو گنجى است در بهشت) یعنى کلید نعمتهاى بهشت در اختیار تو است، و آن بدین جهت است که گنج در نظر مردم فقط به اندوخته‏اى از طلا و نقره گفته می‏شود و انسان آن را ذخیره نمی سازد مگر از ترس تهیدستى، و به هیچ کار نیاید مگر براى داد و ستد در اوقاتى که نیاز به آن است، امّا در بهشت نه نیازى است و نه نیازمندى وجود دارد، زیرا بهشت خانه أمن است از هر نیازى و آسیبى، و هر آنچه نفسها بخواهند و چشمها از دیدارش لذّت برند در آن موجود است، پس این گنج عبارت از کلید (بهشت) است. و آن بدین سبب است که على علیه السّلام بخشنده بهشت است، و البتّه مقسّم بهشت و دوزخ بودن علیّ علیه السّلام نیز به این علّت می‏باشد که ملاک ورود به هر یک از آن دو مکان، ایمان و کفر است.
(2) و پیغمبر(ص) فرموده : « یا علىّ دوستى با تو ایمان، و کینه‏ ورزى با تو نفاق و کفر است» و علىّ علیه السّلام به همین جهت مقسّم بهشت و جهنّم می‏باشد، و چنان که یکى اساتید می‏فرمود: منظور از این گنج فرزند آن بزرگوار محسن علیه السّلام است که چون حضرت فاطمه- سلام اللَّه علیها- بین دو در فشرده شد، او را سقط نمود، و دلیل آورم به خبرى که در باره اولاد سقط شده روایت گردیده که خشمگین بر در بهشت می ‏ایستد، به او گفته می‏شود : به بهشت وارد شو! می‏گوید: داخل نمیگردم مگر آنکه پدر و مادرم قبل از من وارد شوند، و طبق حدیثى که نقل شده: خداوند متعال حضرت ابراهیم و ساره را سرپرست اولاد مؤمنان نموده و آنان بوسیله درختى که در بهشت است و داراى نوکى مانند نوک پستان گاو می‏باشد تغذیه می‏گردند، پس چون قیامت فرا رسد؛ لباسهاى زیبا بر آنان پوشانده شده و با عطریّات بهشتى خوشبو گشته، و به پدرانشان اهدا می‏گردند، و از آن هنگام آنان با پدرانشان در بهشت فرمانروایند.
امّا فرموده آن بزرگوار صلى اللَّه علیه و آله و «تو مالک دو سوى ابتدا و انتهاى آن هستى» به این معنى است که حسن و حسین (ع) دو گلدسته و مناره بهشتند، بدلیل آن روایتى از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله که فرموده است: براستى که خداوند بوسیله آن دو بهشت خود را آرایش می‏دهد همچنان که زنان با دو گوشواره که بر
گوش می آویزند خود را می آرایند، و خبر دیگرى که «خداوند بوسیله آن دو عرش خود را می‏آراید». و با نگرشى دیگر؛ معنى فرمایش پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله‏
( و انت ذو قرنیها )
یعنى تو صاحب دو سوى دنیا هستى و بر خاور و باختر آن حجّتى، و صاحب امر و نهى در آن می‏باشى، (یعنى شاخ شرق و غرب در ید تو است) و هر شاخدارى در هر زمانى اگر شاخ او را بگیرند، پس او را گرفته‏اند، و گاهى به پادشاهى که زمام امور کشور را بدست گرفته تعبیر می‏شود که : موى پیشانى را گرفته، چنانچه خداوند فرمود: ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها (هیچ جنبنده ‏اى نیست مگر که خدا گرفته است موى پیشانى او را- هود 11: 56) (یعنى او قادر و مالک و غالب بر همه چیز است).  و بنا بر این معنایش این است که امیر المؤمنین علیه السّلام مالک حکومت دنیاست در گرفتن داد ستمدیدگان، و رسوا کردن بیدادگران، و برپاداشتن حدود شرعى هر گاه واجب باشد و ترک آن در صورتى که واجب نباشد، و در انعقاد پیمانها، و قراردادهاى بازرگانى، و سر و سامان دادن به کارها، و ابطال حکمى که داده شده، و یا استوار کردن آن، و در بازداشتن از کارهائى که در ترک آن ثواب و در انجامش عقاب می‏باشد، و جایز ساختن بعضى از امور ممنوعه، و در گرفتن حقوق واجب از مسلمین و واگذاردن آن به نیازمندان ، و در بازداشت نمودن ‏مجرمین و رها ساختن آنان ، و در ترغیب و ترساندن.
 و از دید دیگر معنایش این است که امیر مؤمنان علیه السّلام صاحب دو قرن این امّت است، همچنان که ذو القرنین براى مردم زمان خودش بود، و آن بدین جهت بود که طرف راست سرش را ضربه‏اى زدند مدّتى از آنان دور گردید و سپس به میانشان بازگشت و به تبلیغات خود ادامه داد، و بر طرف دیگر سرش زدند، و فرمایش امام صادق علیه السّلام این نظریه را تأیید می‏کند که فرمود: «ذو القرنین نه پیغمبر بود و نه پادشاه، و جز این نیست که بنده‏اى خدا دوست بود و خدا هم او را دوست میداشت و از خداوند پند و اندرز خواست پروردگار او را پند داد، در میان شما هم مانند او هست» حضرت با جمله اخیر امیر مؤمنان بودن علىّ علیه السّلام را در نظر گرفته است. و تمامى این معناها درست می‏باشد و ظاهر فرمایش نبىّ اکرم صلى اللَّه علیه و آله‏
«لک کنز فی الجنّة و أنت ذو قرنیها»
با تمامى آنها سازش دارد.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 25

 

ابو بصیر گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السّلام از پدرش از اجدادش (ع) روایت کرده فرمود

روزى پیامبر به یاران خود چنین فرمود: کدامیک از شما همه عمر روزه ‏دار هستید ؟ سلمان ( رحمة اللَّه علیه ) گفت : یا رسول اللَّه من.
سپس پیغمبر (ص) فرمود: چه شخصى از شما تمامى شبها شب زنده‏ دار است ؟
سلمان جواب داد: اى پیغمبر خدا من. فرمود: کدامیک از شما هر روز همه قرآن را از آغاز تا پایان میخواند؟ سلمان گفت : یا رسول اللَّه من. یکى از اصحاب آن حضرت با لحنى خشن گفت: اى رسول خدا سلمان مردى فارسى زبان است و قصد دارد بر ما عربها ببالد، در جواب سؤالتان که کدامیک از شما تمامى عمرش روزه دار است؟ گفت: من، با این که بیشتر روزها غذا می‏خورد، و فرمودید کدامیک از شما همه شب براى عبادت بیدار می‏ماند، گفت: من، در صورتى که بیشتر شبها خواب است و فرمودید: چه کسى از شما هر روز یک قرآن می‏خواند، گفت: من، با اینکه بیشتر روزش خاموش است. پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خاموش باش اى مرد! تو را چه با همانند لقمان حکیم ؟ از خودش بپرس تا آگاهت سازد ، آن مرد به سلمان گفت : اى بنده خدا، تو نگفتى همه روز روزه دارى؟ جواب داد:
آرى. گفت: ولى من تو را دیده ‏ام که بیشتر روزها غذا می‏خورى! پاسخ داد: چنان ‏نیست که تو گمان بردى من در هر ماه سه روز روزه می‏گیرم و خداى
   عزّ و جلّ فرماید: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها (شخصى که عمل نیکى انجام دهد ده برابر آن ثواب خواهد داشت- انعام 6: 160) و روزه ماه شعبان را به ماه رمضان پیوند می‏کنم و این روزه همه عمر می‏شود. گفت: تو خیال نکردى که همه شب بیدارى؟
فرمود: بلى، افزود: (ولى) بیشتر شبها در خوابى! سلمان در جوابش گفت: چنان نیست که تو پنداشته ‏اى، من از دوستم پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کس با وضو بخوابد چنان است که همه شب را شب زنده ‏دار بوده و من همواره با وضو می‏خوابم. گفت: آیا گمان نبردى هر روز همه قرآن را می‏خوانى؟ فرمود: آرى.
گفت: امّا بیشتر روز را خاموشى! سلمان گفت: چنان نیست که تو فهمیده‏ اى، من از دوستم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که به علىّ علیه السّلام فرمود: «یا أبا الحسن مثل تو در امّتم همانند «قُلْ هُوَ اللَّهُ» است که هر کس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده، و هر کس دو بار بخواند، دو سوم قرآن را تلاوت کرده، هر کس سه مرتبه بخواند همه قرآن را خوانده است. (اى علىّ) آن کس که تو را به زبانش دوست‏ بدارد یک سوم ایمان، و آنکه با زبان و دلش به تو مهر ورزد
  دو سوم ایمان را دارد، و کسى که نه تنها به زبان و دل علاقمند باشد بلکه با دست خویش یاریت دهد ایمانش کامل است، اى على قسم به آنکه مرا به حقّ فرستاده اگر تمامى اهل زمین تو را دوست داشته باشند، چنان که اهل آسمان تو را دوست میدارند، خدا هیچ فردى را در جهنّم عذاب نمی‏کند» و من هر روز سه بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را می‏خوانم. آن مرد معترض همچون کسى که سنگ در دهانش نهاده باشند {و نتواند حرف بزند} از جا برخاست.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 81

 

حکیم بن جبیر گوید: امام زین العابدین علیه السّلام در معنى آیه شریفه وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ و اعلامى است از جانب خدا و پیامبرش- توبه 9: 3) فرمود:

منظور از أذان حضرت علىّ (ع) است.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 214

 

عبد الرّحمن هاشمى از حضرت صادق (ع) در مورد آیه شریفه وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ روایت کرده که فرمود: مقصود پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السّلام است.  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 217 


رسول خدا (ص) : به همانی که جانم در دست او است هرگز علی (ع) را به جبهه جنگی در حال رفتن ندیدم جز این که دیدم جبرئیل با هفتاد هزار فرشته در سمت راست ، و دیدم میکائیل را با هفتاد هزار فرشته در سمت چپ اوست ، و فرشته مرگ جلوی اوست ، و ابری بر سرش سایه کند تا پیروزی رسد.  خصال الصدوق جلد 1 صفحه 206


ابو حمزه گوید: شندیدم از امام باقر علیه السلام که مى فرمود: همانا على (علیه السلام ) درى است که خداوند (بروى مردمان ) گشود، هر که داخل آن گردد مؤ من است ، و هر که از آن بیرون رود کافر است . اصول کافى جلد 4 صفحه 100

ابراهیم بن ابى بکر گوید: شنیدم از حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: هر آینه على علیه السلام درى است از درهاى هدایت ، پس هر که آندر وارد شود مؤ من است و هر که از آن بیرون رود کافر است ، و هر که وارد آن نشود و بیرون نرود در آن طبقه اى باشد که کارشان با خدا است (و هر چه خواهد درباره آنان انجام دهد). اصول کافى جلد 4 صفحه 101

 

ابو الربیع شامی گوید : از امام صادق (ع) درباره گفتار خدای عزوجل ( سوره انفال آیه 24 ) پرسیدم : که میفرماید : (( ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اجابت کنید و پیغمبران را نیز اجابت کنید زیرا شما را به چیزی که زندگیتان می دهد ( حیات می بخشد ) دعوت کنند )) حضرت فرمودند : این آیه درباره ولایت علی (ع) نازل شده. ( زیرا ولایت علی (ع) است که مایه جان و دل و خرد است )   روضة الکافی جلد 2 صفحه 59

على بن حسان به امام جواد علیه السلام عرضکرد : آقاى من ! مردم به خُرد سالى شما اعتراض دارند، فرمود: چه اعتراضى دارند، در صورتى که خداى عزوجل به پیغمبرش صلى اللّه علیه وآله فرموده است ((بگو راه من اینست ، من از روى بصیرت بسوى خدا میخوانم ، با آنکه از من پیروى کرده 108 سوره 12 )) به خدا کسى جز على علیه السلام از او پیروى نکرده و او نه سال داشت و من هم نه ساله ام .  اصول کافى جلد 2 صفحه 223


میان خاصه و عامه مورد اتفاق است که اولین مردى که به پیغمبر صلى اللّه علیه وآله ایمان آورد و اسلام پذیرفت على بن ابیطالب علیه السلام بود و خود آنحضرت هم همیشه بدان افتخار مى کرد و آن را دلیل افضلیت خود مى دانست و پیغمبر صلى اللّه علیه وآله هم به فاطمه (س) مى فرمود: تو خرسند نیستى که شوهرت دادم به کسى که در ایمان بر همه مقدم است و باز فرمود: اولین کسى که از این امت بر سر حوض کوثر وارد شود، اولین کسى است که اسلام آورده و آن على بن ابیطالب علیه السلام است . اما راجع به سن آنحضرت در زمان پذیرفتن اسلامش اختلافست و میان هفت سال تا پانزده سال گفته اند علامه مجلسى (ره ) گوید: سازگارتر با تاریخ همان قول ده سال است که از نظر عدم توجه به ماههاى میان سال با این روایت که سن آنحضرت را هنگام اسلامش نه سال مى داند، موافق است و نیز شکى نیست که آنحضرت از زمانیکه ایمان آورد تا آخر عمر بر ایمانش ثابت و مستقر بود. اگر بعضى از عثمانیهاى متعصب گفته اند: ایمانى که پیش از بلوغ باشد از روى یقین و معرفت نیست ، جوابش این است که : شما که ایمان آنحضرت را از اول بلوغ تا پایان عمر قبول دارید و همان مقدار را هم لازم مى دانید، على علیه السلام چند سال هم اضافه پیش از بلوغش که به عقیده شما اثرى نداشته ایمان داشته است . اما به عقیده شیعه حقیقت مطلب خیلى بالاتر از اینها است ، شیعه مى گوید: گذشته از الطاف معنوى و توفیقات مخصوصى سبحانى ، على بن ابیطالبى که از چهار سالگى در خانه پیغمبر و زیر دست پیغمبر با عنایت و توجه خاص تربیت شده است ، در ده سالگى بخوبى مى تواند، مانند مردى در کمال رشد و عقل فکر کند و بفهمد خداپرستى از بت پرستى بهتر است ؛ اما :

در نیابد حال پخته هیچ خام                 پس سخن کوتاه باید والسلام


امام صادق علیه السلام فرماید: رسولخدا صلى اللّه علیه و آله در مرض ‍ وفات خود فرمود: دوستم را نزد من حاضر کنید، آن دو زن (حفصه و عایشه ) به دنبال پدران خود فرستادند، چون نظر رسولخدا صلى اللّه علیه و آله بر آنها   افتاد ، رو بگردانید و فرمود: دوستم را نزد من حاضر کنید ، پس به دنبال على (ع) فرستادند ، چون دیدارش به على (ع) افتاد، به او متوجه شد و حدیثش گفت . و چون على (ع) بیرون آمد، آن دو نفر ( ابوبکر و عمر ) را ملاقات کرد، به او گفتند: دوستت به تو چه حدیث کرد؟ فرمود: هزار باب به من حدیث کرد که  هر بابى مفتاح هزار بابست .  اصول کافى جلد 2 صفحه 61


ابو بصیر گوید: خدمت امام باقر (ع) نشسته بودم که مردى به آن حضرت عرض کرد: مرا از ولایت على (ع) خبر ده ، که آن از جانب خدا هست یا از جانب پیغمبر (ص) ؟ حضرت خشمگین شد و فرمود: واى بر تو! پیغمبر (ص) از خدا بیمناکتر از آن است که چیزى را که خدا دستورش نداده بگوید، بلکه ولایت على (ع) را خدا واجب ساخت . چنانکه نماز و زکوة و روزه و حج را واجب ساخت . اصول کافى جلد 2 صفحه 48

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: من شهر علمم و على دَر اوست ، دروغ گوید هر که گمان کند از غیر دَر به شهر در آمده ، و نیز دروغ گوید هرکه گمان کند مرا دوست داشته و على صلوات الله علیه را دشمن دارد.  اصول کافى جلد 3 صفحه 335

از نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم روایت شده همانا آن حضرت فرمود : براى برادرم علی بن ابى طالب علیه السّلام فضیلت‏هاى بی ‏شماریست هر کس یکى از آنها را نقل کند و اقرار هم به آن فضیلت داشته باشد خداوند گناهان گذشته و آینده‏ ى او را بیامرزد و هر کس فضیلتى را از او بنویسد تا آنگاه که آن نوشته باقى باشد فرشتگان برایش طلب آمرزش کنند و هر کس فضیلتى از آنها را گوش دهد خداوند گناهانى را که بوسیله گوش انجام داده بیامرزد و هر کس به فضیلتى از فضائل او نگاه کند گناهانى که بوسیله چشم انجام داده آمرزیده شود.  ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 2


  رسول خدا فرمود : دوستى على (ع) عبادت است، خدا ایمان بنده‏ اى را نمی ‏پذیرد مگر بوسیله دوستى على (ع)  و دورى از دشمنان او.    ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 2


 رسول خدا فرمود : اگر درختان قلم و دریاها مرکب و جنیان حسابگر و آدمیان کاغذ ، نمیتوانند فضائل على بن ابى طالب را بشمارند شکى نیست که فضیلت‏ها و حالات او را از نظر شرف و کمال جز خداى سبحان و رسولش نمیداند.  ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 2

 

رسول خدا (ص) فرمود : اى على جز خدا و من کسى آنچنان که باید و شاید تو را نشناخت و به همین سبب نبى اکرم و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام اشباح و دورنمایان‏ پنجگانه نامیده شدند ، زیرا که مردم بواسطه بزرگى مقام و مرتبه‏ ى آنان حقیقت واقعى ایشان را نشناختند مانند دورنمائى که حقیقتش از دور شناخته نمیشود و یکى از فضلا گفت: که از مرد فاضلى در باره ‏ى مقام و مرتبه‏ ى على (ع) پرسیده شد او فرمود : چه بگویم در فضیلت انسانى که حسد دشمنان و ترس و بیم دوستان فضائلش را پنهان کرده در عین حال فضائلش شرق و غرب جهان را فراگرفته، اراده دارند که نور خداى را به دهنهاى خویش خاموش کنند خوشبختانه خدا نورش را به سرحد کمال و تمام میرساند اگر چه کافران ناراحت باشند ( سوره توبه آیه 36 ) ولى فضائل آن حضرت جهانگیر شده به طورى که مخالفان و موافقان فضائلش را بیان کرده ‏اند. و همانا من دوست دارم با اینکه فضائلش از طریق شیعه جهانگیر شده من از طریق مخالفان نقل کنم تا حجتى بر آنان باشد آنچنان که شاعر گفته

و نمکینی که حسودان برای برتریش گواهی داده اند و خوبی آنست که حسودان گواهی دهند

و برتری هائیکه دشمنان به آنها گواهی داده اند برتری همانست که دشمن گواهی دهد

 ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 3


  از اخطب خوارزمى از ابن مسعود روایت شده رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله فرمود: که فرشته ‏اى به سوى من آمد و گفت: اى محمّد بپرس پیامبرانى را که پیش از تو برانگیخته شدند به چه چیز مبعوث شدند؟ من گفتم: بر چه چیز برانگیخته شدند. گفت: بر دوستى تو و دوستى على بن ابى طالب مبعوث شدند.  ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 4

 

از ابن عباس روایت شده که از نبى اکرم (ص) پرسیده شد از کلماتى که آدم از پروردگارش آموخت سپس توبه‏ ى آدم را خدا قبول کرد، پیغمبر فرمود: آدم خدا را به آبروى محمّد، على، فاطمه، حسن، حسین (صلوات الله علیهما ) خواند که توبه ‏اش را بپذیرد.  ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 4

 

در جنگ اُحُد مردم فرار کردند و علی (ع) تنها با مشرکین جهاد میکرد تا آنگاه که همه آنان فرار نمودند ، جبرئیل به حضرت رسول (ص) عرض کرد : این است فداکاری و مواساة ، پیغمبر فرمود : علی از من است و من هم از وی ، جبرئیل گفت : و من هم از شما هستم ، و حضرت رسول در این روایت او را مانند خود خوانده همانطور که در آیه مباهله خداوند امیرالمومنین (ع) را به منزله نفس پیغمبر معرفی کرده است.  اعلام الوری با علام الهدی صفحه 234


حضرت خاتم النبیین (ص) به بریده فرمودند : بغض علی را در دل نگیر زیرا که وی از من است و من هم از وی ، مردم از ریشه های مختلفی آفریده شده اند لیکن من و علی از یک اصل و ریشه هستیم.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 234 

پیغمبر (ص) در زندگانی خود مکرر میفرمود : علی با حق است و حق هم با وی میباشد ، وی به هر سو میل کند حق هم دنبال او میرود و از وی جدا نمیگردد.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 234 


در حدیث مشهور (( طیر مشوی )) آمده است که پیغمبر (ص) فرمود : خداوندا بهترین دوستانت را نزد من حاضر کن تا با من در خوردن این غذا شرکت کند ، در این هنگام که پیغمبر منتظر شخص موصوف بود ناگهان امیرالمومنین (ع) وارد شدند و با او در صرف غذا شرکت کردند.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 234 


هنگامیکه حضرت زهراء را به علی بن ابیطالب (ع) تزویج کردند ، زنان قریش به عنوان اینکه وی را به مرد فقیری داده اند فاطمه (س) را سرزنش میکردند ، در این هنگام حضرت رسول دخترش را مخاطب قرار داده و فرمود : من تو را به مردی تزویج کردم که پیش از همه مسلمان شد ، و از جهت علم و دانش و فضیلت بر سایرین مقدم است. خداوند به مردمان روی زمین نظر افکند و مرا از میان آنان برگزید ، و بر رسالت مبعوث کرد ، و بار دیگر به طرف مردم نظر نمود ، و از میان آنها علی را اختیار فرمود و او را به وصایت برگزید ، پس از آن به من وحی فرستاد تا تو را در نکاح وی قرار دهم اکنون ای فاطمه بدان خداوند به تو کرامت فرموده و تو را به گرامی ترین و بزرگترین فردی تزویج کرده است. در این هنگام حضرت فاطمه خوشوقت شد ، پس از این رسول الله (ص) فرمود : ای فاطمه ، علی بن ابیطالب (ع) هشت فضیلت دارد که پیکر منافقین و دشمنان او را میشکند ، و خداوند این فضائل را به گذشتگان نداده و به آیندگان نیز نخواهد داد : علی بن ابیطالب (ع) در دنیا و آخرت با من برادر است و دیگران از این جهت سهمی ندارند ، و تو ای فاطمه سیده زنان بهشت هستی که اینک همسر او میباشی ، حسنین که دو رحمت از طرف پروردگار میباشند فرزند او هستند ، جعفر طیار که خداوند دو بال به وی مرحمت کرده و او در بهشت با فرشتگان پرواز میکند برادر او است ، علی بن ابیطالب دارای علوم گذشتگان و آیندگان است ، و او نخستین کسی است که به من ایمان آورد ، و آخرین فردی است که با من سخن خواهد گفت و من عهد و پیمان خود را با وی خواهم بست و او جانشین و وصی من و سایر انبیاء خواهد بود.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 235


حضرت رسول (ص) فرمود : من شهر علم هستم و علی نیز در آن میباشد ، هرکه اراده کند به شهرستان علم و دانش وارد شود باید از در وارد شود ، عبدالله بن مسعود روایت میکند که پیغمبر (ص) ، علی (ع) را نزد خود طلبید و با وی در نهانی به گفتگو پرداخت ، هنگامیکه از خلوت بیرون شد از وی پرسیدم : پیغمبر (ص) چه موضوعی را با شما در میان گذاشته بود ، حضرت علی (ع) فرمود : هزار باب از علم به روی من گشود که از هر بابی هزار باب گشوده میشود.  اعلام الوری با علام الهدی صفحه 235 


محبت علی بن ابیطالب (ع) علامت ایمان و بغض و عداوت وی نشانه نفاق است ، حضرت رسول (ص) در این باره میفرمود : تو را جز مومن کسی دوست نمیدارد ، و منافقین نیز همواره بغض تو را در دل دارند.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 236


حضرت رسول (ص) فرمودند : علی بن ابیطالب (ع) و پیروان او اهل نجات هستند.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 237 


از جمله فضائل حضرت علی (ع) در اخباری که آمده است در اینکه ولایت و دوستی علی (ع) نشانه حلال زادگی و دشمنی با آنحضرت نشانه حرام زادگی است.


حضرت خاتم النبیین (ص) قبول ولایت علی بن ابیطالب (ع) را علامت برای طهارت مولد قرار داد ، و هم چنین دشمنی و عناد با آنحضرت را نشانه خبث مولد اعلام فرمود ، در روایت آمده که پیغمبر فرمود : فرزندان خود را به دوستی علی بن ابیطالب آزمایش کنید ، هریک از کودکان شما که به وی علاقه دارند و او را دوست می گیرند ، بدانید این کودک از طریق مشروع متولد شده ، و اگر چنانچه وی را دشمن داشته باشد ، از راه غیر مشروع پدید آمده است. حضرت باقر (ع) از جابربن عبدالله انصاری (رضوان الله علیه ) روایت میکند که وی گفت از پیغمبر شنیدم میفرمود : ای علی میل داری تو را خوشحال کنم و مژده دهم ، عرض کرد آری دوست دارم هرچه میخواهید بفرمایید ، حضرت فرمود : من و شما از یک اصل آفریده شده ایم و سرشت ما یکی است ، از طینت ما مقداری زائد آمد و خداوند شیعیان ما را از آن خلق فرمود ، روز قیامت مردم را به نام مادرانشان خطاب خواهند کرد جز شیعیان ما که آنان را به نام پدرانشان فریاد میزنند. روایت کرده اند که جابر بن عبدالله انصاری در کوچه های مدینه گردش میکرد و میگفت : علی بهترین آدمیان است و هرکس مخالف این باشد وی کافر است ، ای گروه انصار فرزندان خود را به دوستی علی بن ابیطالب (ع) آزمایش کنید ، هر کدام امتناع کردند درباره مادرش تحقیق کنید.   اعلام الوری با علام الهدی صفحه 236


مظفر بن محمد بلخى (بسند خود) براى من حدیث کرد از امام صادق از پدرش علیهما السّلام از جابر بن عبد اللَّه انصارى که گفت: شنیدم از رسول خدا (ص) که به على بن ابى طالب علیه السّلام میفرمود:آیا تو را خوشنود و شادمان نکنم؟ آیا عطایت نکنم؟ آیا مژده به تو ندهم؟ عرضکرد: چرا اى رسول خدا! مژده ‏ام ده! فرمود: همانا من و تو از یک طینت آفریده شدیم، پس مقدارى از آن طینت زیاد آمد و خداى تعالى از آن زیادى شیعیان ما را آفرید، و چون روز رستاخیز شود مردمان را بنام مادرانشان بخوانند، جز شیعیان ما که آنها را به نام پدرانشان بخوانند و این بخاطر (حلال ‏زادگى و) پاکى و پاکیزگى زاد و بوم آنها است.

 و نیز مظفر بن محمد بلخى (بسند دیگر) برایم حدیث کرد از ابن عباس که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: چون روز رستاخیز شود همه مردمان را بنام مادرانشان بخوانند، جز شیعیان ما که به خاطرپاکیزگى ولادت آنها به نام پدرانشان خوانده شوند.

توضیح- مقصود از مردمان در این دو حدیث، به قرینه حدیث هاى دیگرى که در این باره رسیده و از جمله آنها حدیث سوم همین فصل است، آنهائى هستند که عداوت و دشمنى على علیه السّلام را در دل دارند نه همه مردم، زیرا مطابق روایاتى که فرموده‏اند: «ان لکل قوم نکاحا» (براى هر امت و هر ملتى ازدواجى است) و در حدیثى که در کافى است باین لفظ است: «ان لکل امة نکاحا تحتجزون به من الزنا» (براى هر امتى ازدواجى است که بوسیله آن از زنا جلوگیرى کنند) مطابق این روایات ازدواج، و زناشوئى هر ملتى به هر مذهبى که باشند چنانچه بر میزان قانون آنان باشد صحیح است و از نظر اسلام حلال زاده هستند، پس به اصطلاح عموم این دو حدیث، با آن روایات تخصیص میخورد، و مقصود دشمنان آن حضرت خواهند بود.

 

جعفر بن محمد قمى (بسند خود) از جابر بن عبد اللَّه انصارى برایم حدیث کرد که گفت: من با گروهى از قبیله انصار به حضور رسول خدا (ص) شرفیاب بودیم، پس آن حضرت (ص) به ما فرمود: اى گروه انصار فرزندان خود را به  دوستى على بن ابى طالب آزمایش کنید، پس هر کدام على را دوست داشت بدانید که فرزند شما است (و حلال زاده است) و هر کدام که او را دشمن داشت بدانید او از زنا است. ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 37 الی 38


علی بن ابیطالب (ع) در شهر بصره در بالای منبر میفرمود : منم صدیق اکبر ، ایمان آوردم پیش از آنکه ابوبکر ایمان آورد ، و اسلام آوردم پیش از آنکه او اسلام آورد.  ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 26


رسول خدا (ص) فرمودند : علی بن ابیطالب (ع) دانشمندترین امت من است ، و در آنچه پس از من اختلاف کنند داناتر از همه آنها در داوری کردن است. ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 28


رسول خدا (ص) فرمودند : من شهر علم و دانشم ، و علی دَرِ آن شهر است ، پس هرکس علم و دانش خواهد باید آنرا از علی (ع) فرا گیرد.  ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 29


عبدالله بن مسعود گفت : رسولخدا (ص) علی (ع) را فرا خواند ، و با او خلوت کرد ، همینکه از نزد آنحضرت بیرون آمد ، از او پرسیدیم : ( چه به تو آموخت ؟ و ) چه عهدی با تو کرد ؟ مولا علی (ع) فرمودند : هزار باب از دانش و علم به من آموخت ، که از هر دری از آن هزار باب بر من گشوده شد. ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 29


محمد بن عمر جعابی ( به سند خود ) برای من حدیث کرد از زر بن حبیش که گفت : علی (ع) را دیدم که بالای منبر میفرمود : سوگند به آنکه دانه را ( در دل زمین ) شکافت و انسانرا آفرید این عهدی است که پیغمبر (ص) با من فرموده : ( که به من گفت : ای علی ) دوست ندارد تو را جز مومن و دشمنت ندارد جز منافق.  ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 34


محمد بن عمران مرزبانی ( به سند خود ) از جابر بن یزید از امام باقر (ع) برای من حدیث کرد که آنحضرت (ع) فرمود : از ام سلمه همسر پیغمبر (ص) راجع به علی بن ابیطالب (ع) پرسیدند ؟ ام سلمه گفت : شنیدم از رسولخدا (ص) که میفرمود : همانا علی و شیعیانش رستگاران هستند.  ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 36


رسول خدا (ص) به ام سلمه ( رضی الله عنها )  (همسرش) فرمود : ( آنچه می گویم ) بشنو و بر آن گواه باش : این علی امیرمومنان و آقای اوصیاء است.  ارشاد شیخ مفید جلد 1 صفحه 39


رسول خدا (ص) فرمود : ولایت و دوستی علی بن ابیطالب (ع) ولایت خداست و محبت او عبادت خداست و متابعت او فریضه خدا است و دوستان او دوستان خداوند هستند و دشمنان او دشمنان خدا هستند و جنگ با او ، جنگ با خدا است و صلح او صلح خداست.  کاشف الاستار ترجمه جامع الاخبار صفحه 32


حضرت صادق (ع) از پدرش از پدران او (ع) که فرمود : جبرئیل از جانب پروردگار به رسول الله (ص) فرمود : یا محمد بدرستیکه خدای تعالی میخواند تو را سلام و میگوید تو را که بشارت ده برادر خود علی را به آنکه من عذاب نمی کنم هرکس را که دوستی میکند با علی و رحم نمی کنم هرکسی را که دشمنی میکند با وی.  کاشف الاستار ترجمه جامع الاخبار صفحه 32 


امام اول ، ابوالحسن ، امیرالمومنین ، علی بن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه - آنحضرت در روز جمعه سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در شهر مکه در بیت الله الحرام متولد شد ، مادر آنحضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است ، علی (ع) و برادرانش نخستین کسی بودند که از طرف پدر و مادر هاشمی به دنیا آمدند و در خانه خداوند پیش از او کسی متولد نشده بود و این خود فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگواری و اعلاء رتبه و اظهار ارجمندی علی (ع) به وی اختصاص داد.

مُیَسَر نگَردد به کس این سعادت          به کعبه ولادت به مسجد شهادت

 

از علی بن الحسین (ع) روایت شده که فاطمه بنت اسد را در حال طواف درد زائیدن فرا گرفت ، او داخل کعبه شد و امیرالمومنین (ع) در آنجا به دنیا آمد - و شیخ صدوق از سعید بن جبیر روایت میکند که یزید بن قعنب گفت من با عباس بن عبدالمطلب و جمعی از طایفه عبد العزی مقابل خانه کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد ، مادر امیرالمومنین (ع) که با آنحضرت حامله و از مدت حملش نه ماه گذشته و درد زائیدن او را گرفته بود به سوی خانه کعبه آمد و گفت پروردگارا من ایمان دارم به تو و پیمبران و کتاب هایی که تو فرستاده و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و او خانه کعبه را بنا نهاد ، خداوندا به حق آن کسی که این خانه را بنا نمود و به حق مولودی که در رحم من است ، وضع حمل را بر من آسان کن ، یزید بن قعنب گفت : در آن موقع دیوار خانه کعبه از پشت شکافته شد و فاطمه داخل آن گردید و از دیدگان ما ناپدید شد و شکاف دیوار به هم آمد ، ما خواستیم قفل درب خانه کعبه را بگشاییم ولی گشوده نشد و دانستیم که این امری است از طرف خداوند و فاطمه در روز چهارم از خانه کعبه خارج شد ، در حالیکه امیرالمومنین (ع) در دست او بود ، گفت من بر زنان پیشینیان تفضل داده شدم ، زیرا آسیه بنت مزاحم ( زوجه فرعون) خدا را مخفیانه عبادت کرد ، در جائیکه عبادت خدا در آنجا ، جز در حال اضطرار پسندیده نیست و مریم دختر عمران ( مادر عیسی ) با دست خود درخت خرمای خشک را حرکت داد تا خرما از آن ریخت و او تناول کرد ولی من در بیت الله الحرام رفتم و از میوه ها و غذاهای بهشت خوردم و چون خواستم بیرون آیم ، هاتفی ندا داد ای فاطمه فرزندت را علی نام بگذار ، او علی است و خداوند علی اعلی میفرماید : من اسم او را ز اسم خود مشتق گردانیدم و او را به آداب خود تادیب نمودم و بر مشکلات علم خود واقف ساختم ، اوست که بتها را در خانه من خواهد شکست و بالای خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود ، خوشا به حال کسی که او را دوست میدارد و پیروی او کند و وای بر کسی که او را دشمن دارد و نافرمانی او کند.  انوار البهیه ( شیخ عباس قمی ره ) صفحه 49 الی 50 


از ابن مارد روایت شده که از حضرت صادق (ع) پرسید چه ثوابی است برای کسی که جدت امیرالمومنین (ع) را زیارت کند ، فرمود ای ابن مارد هرکه زیارت کند جدم را و عارف به حق او باشد ، خداوند در ازای هر قدمی که بردارد ثواب یک حج مقبول و یک عمره مبروره برای او بنویسد ، به خدا قسم ای ابن مارد ، خداوند طعمه آتش نمی کند قدمی را که در زیارت امیرالمومنین (ع) سواره یا پیاده غبار آلود گردد ، ای ابن مارد این حدیث را با آب طلا بنویس.  انوار البهیه ( شیخ عباس قمی ره ) صفحه 71

فضایل مولا علی (ع) آنچنان شد که ابوالعینا به عبیدالله بن یحیی بن خاقان ، وزیر متوکل و معتمد گفت (( چون فضل تو را توصیف می کنم و درباره آن با کسی سخن می گویم ، می بینم مانند کسی هستم که از روشنی روز خبر دهد و از نورانیت ماه درخشنده سخن بگوید ، با اینکه هر بیننده آنرا می بیند ، و دانستم که سخن من در وصف تو ، به هر نقطه برسد ، باز مرا عاجز میخوانند و مقصر میدانند ، به دین جهت از مدح تو چشم پوشیدم و به دعاگویی تو مشغول گشتم و اگر زبان به ذکر فضائل تو بگشایم ، سخنی گفته ام که مردم به آن دانا هستند )) چه گویم درباره مردی که دشمنانش به فضل او اعتراف کردند و نتوانستند فضائل او را انکار و مناقبش را پنهان دارند ، همانا من دانستم که بنی امیه سلطنت اسلامی را متصرف شدند و به شرق و غرب ممالک آن تسلط یافتند و به تمام نیرنگها برای خاموش کردن نور علی (ع) و برگرداندن مردم از او و بستن عیوبات بر او تمسک کردند و در تمام منبرها به او دشنام دادند و کسانی را که در مدح او سخن میگفتند ، تهدید نموده بلکه زندانی ساختند و آنها را کشتند و از نقل حدیثی که متضمن فضیلتی از علی (ع) باشد یا نام او را بالا برد ، جلوگیری کردند ، تا آنجائیکه منع کردند کسی نام علی را بر خود نگذارد ، ولی این کوششها و دشمنیها جز به رفعت شان و بزرگواری او نیفزود ، مانند مُشک ( عطر ) که هرچه آنرا پنهان دارند ، بوی خوش او آشکارتر میگردد و مانند خورشید تابناک که با دست نمیتوان از نورافشانی او جلوگیری کرد و مانند درخشندگی روز روشن که اگر چشمی آنرا نبیند ، هزاران چشم دیگر از دیدار او بهره مند میگردند ، چه بگویم در حق مردی که هر فضیلتی را به او منسوب است ، پس او است سر و چشمه فضائل و مبتکر آن و او است استوانه و ترکتاز میدان مناقب ، هرکس دارای فضیلتی شود از او اخذ نموده و پیروی او کرده است.   انوار البهیه ( شیخ عباس قمی ره ) صفحه 50 الی 52


صاحب مدینة المعاجز میگوید : اما روایاتی که در فضیلت علی (ع) وارد شده بی شمار و بی پایان است ، از طریق مخالفین ( اهل سنت و عامه ) روایتی وارد شده که مولف ثاقب المناقب از محمد بن عمر واقدی نقل کرده است که هارون الرشید روزهای عرفه جلوس میکرد و مجلس اختصاصی به علما و دانشمندان داشت ، پس روزی جلوس نمود و شافعی که از بنی هاشم بود و همواره پهلوی هارون الرشید می نشست ، نزد او حضور یافت و محمد بن حسن و ابویوسف نیز آمدند و نزد هارون جای گرفتند ، مجلس از جمعیت پر شد و در آن هفتاد نفر از دانشمندان بودند که هر یک شایستگی داشتند پیشوای ناحیه باشند ، واقدی گفت : من در آخر مردم به آن مجلس در آمدم ، رشید گفت چرا دیر آمدی ؟ گفتم دیر آمدن من برای ضایع ساختن حق این مجلس نبود ، بلکه مشغول کاری شدم که مانع آمدن من گردید ، پس هارون مرا نزدیک طلبید و نزد خود نشانید ، در آن مجلس دانشمندان فنون مختلف شرکت داشتند ، رشید شافعی گفت : پسر عمو ، تو چند حدیث در فضائل علی بن ابیطالب (ع) روایت می کنی ، گفت چهارصد حدیث و بیشتر ، رشید گفت نترس و بگو ، گفت پانصد حدیث و بیشتر پس از آن به محمد بن حسن گفت : تو چند حدیث از فضائل علی (ع) روایت میکنی ، گفت هزار حدیث یا بیشتر ، رشید متوجه ابویوسف شد و گفت تو چند حدیث از فضائل علی (ع) روایت می کنی ؟! به من بگو و مترس ، گفت یا امیرالمومنین اگر ترس در کار نبود روایات ما در فضائل از آن حضرت از شماره بیرون بود ، رشید گفت از چه می ترسی ؟! گفت از تو و کارمندان تو و اصحاب تو ، گفت در امان هستی ، سخن بگو و مرا آگاه کن که چند حدیث در فضائل علی (ع) روایت می کنی !؟ شافعی گفت پانزده هزار خبر مسند ( خبر مسند ، آن است که سلسله سند آن و رواتش تا امام (ع) معلوم باشد ) و پانزده هزار خبر مرسل ( خبر مرسل ، خبری است که تمام روات آن یا یک نفر از انتهای روات غیر معلوم باشد ) واقدی گفت : سپس هارون به جانب من نگریست و گفت تو در این باره چه میدانی ؟! گفتم در حدود همان تعدادی که ابویوسف گفت ، رشید اظهار داشت اما من فضیلتی از علی بن ابیطالب (ع) میدانم که با چشم خود دیده و با گوش خود شنیده ام و از تمام فضائلی که شما روایت می کنید بزرگتر و مهمتر است ( آنگاه هرون داستان خطیب دمشقی را که در دمشق علی (ع) را سب میکرد ( دشنام میداد ) و در پایان به صورت سگ مسخ شد برای دانشمندان مجلس شرح داد ).   انوار البهیه  ( شیخ عباس قمی ره ) صفحه 52 الی 53


حکایت شده که به شافعی گفتند ، چه می گویی درباره علی (ع) ؟ گفت چه گویم درباره کسی که دوستانش بواسطه ترس و دشمنانش به علت حسد ، فضائل او را پنهان نمودند ولی باز هم آنقدر فضائل و مناقب او شیوع یافت که شرق و غرب عالم را فرا گرفت.   انوار البهیه ( شیخ عباس قمی ره ) صفحه 54


شیخ صدوق از طبری روایت میکند که حسن بن محمد از حسن بن یحیی دهان نقل نمود که من در بغداد نزد قاضی بغداد که نامش سماعه بود ، بودم ، مردی از بزرگان بغداد نزد او آمد و گفت اصلح الله القاضی ، من در سالهای گذشته حج نمودم و عبورم به کوفه افتاد و در بازگشت خود به مسجد کوفه در آمدم ، در آن حال که ایستاده بودم و میخواستم مشغول نماز شوم در پیش روی خود ، زن عرب بادیه نشینی را دیدم که چادر بلندی بر سر و عبایی بر خویش انداخته بود و میگفت : ( ای کسی که در آسمانها و زمینها و در دنیا و آخرت مشهوری ، پادشاهان و ستمگران کوشیدند که نور تو را خاموش کنند و نام تو را از بین ببرند ولی خداوند جز سربلندی نام تو و درخشندگی و کمال نور تو را نخواست ، اگرچه مشرکین ناراضی باشند )من گفتم ای زن کیست آنکسی که او را به این صفت توصیف میکنی !؟ گفت علی بن ابیطالب (ع) که پی بردن به یگانگی پروردگار بدون او و ولایت او امکان پذیر نیست ، من بسوی او نگریستم و کسی را ندیدم.    انوار البهیه ( شیخ عباس قمی ره ) صفحه 53

حضرت رسول (ص) به علی (ع) فرمودند : یا علی محبت تو در دل هرکس قرار بگیرد اگر یک قدم او از پل صراط بلغزد ، البته قدم دیگر ثابت می ماند ، تا خدا او را به سبب محبت تو داخل بهشت گرداند.  عین الحیوة صفحه 105


در کتاب بصائرالدرجات از امام جعفر صادق (ع) نقل شده که حضرت رسول (ص) فرمود : یا علی امت مرا تمام در عالم ارواح به من نشان دادند و کوچک و بزرگ ایشان را دیدم و به تو و شیعیان تو گذشتم و از برای شما استغفار کردم ، حضرت امیرالمومنین (ع) گفت یا رسول الله دیگر از فضائل شیعه بفرمایید ، حضرت رسول (ص) فرمود یا علی تو و شیعیان تو از قبرها بیرون خواهید آمد و روی های شما مانند ماه شب چهارده خواهد بود و جمیع شدتها و غمها از شما برطرف خواهد شد و در سایه عرش الهی خواهید بود مردم خواهند ترسید و شما نخواهید ترسید و مردم اندوهناک خواهند بود و شما مسرور خواهید بود برای شما خوان نعمتهای الهی میآورند و مردم مشغول حساب خواهند بود.  عین الحیوة صفحه 105

از حضرت امام رضا (ع) نقل شده است که پیغمبر (ص) فرمود : یا علی هرکه تو را دوست دارد با پیغمبران خواهد بود در درجه ایشان در روز قیامت و کسی که بمیرد و دشمن تو باشد اگر خواهد یهودی بمیرد و اگر خواهد نصرانی بمیرد و فرمود اول چیزی که در روز قیامت از مردم سوال خواهند کرد محبت ما اهلبیت (ع) خواهد بود.  عین الحیوة صفحه 105


رسول خدا (ص) از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم از خداوند عالمیان که فرمود : ولایت علی بن ابیطالب (ع) حصن و قلعه من است ، هرکه داخل آن قلعه شود از عذاب من ایمن است.  عین الحیوة صفحه 106


در کتب شیعه و سنی از رسول خدا (ص) نقل شده که اگر مردمان بر ولایت علی (ع) جمع می شدند خدا جهنم را خلق نمی فرمود.  عین الحیوة صفحه 107


انس گوید که حضرت رسول (ص) فرمود : خداوند عالم در روز قیامت جمعی را مبعوث خواهد گردانید که روی های ایشان از نور باشد و بر کرسیهای نور خواهند نشست و لباس از نور خواهند پوشید و در سایه عرش الهی خواهند بود مانند پیغمبران و پیغمبر نیستند به منزله شهدا و همگی شهید نخواهند بود ، بعد دست بر سر حضرت امیرالمومنین (ع) گذاشت و فرمود این مرد و شیعیانش چنین خواهند بود.  عین الحیوة صفحه 107

شیخ طوسی به اسانید معتبره از حضرت امام رضا (ع) از آباء اطهارش صلوات الله علیهم روایت کرده است که حضرت رسول (ص) به حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود : چون روز قیامت خدا از حساب خلایق فارغ شود کلیدهای بهشت و دوزخ را به من تسلیم نماید و من به تو تسلیم کنم و گویم هر که را خواهی به جهنم فرست و هرکه را خواهی به بهشت داخل کن.  عین الحیوة صفحه 107


ابن بابویه به سند معتبر از معصوم (ع) روایت کرده است که چون قیامت برپا شود منبری بگذراند که جمیع خلایق ببینند و حضرت امیرالمومنین (ع) بر آن منبر برآید ملکی بر دست راست او بایستد و ملکی بر دست چپ او ملک دست راست ندا کند ای گروه خلایق این علی بن ابیطالب (ع) است هرکه را میخواهد داخل بهشت میکند ، ملک دست چپ ندا کند ای گروه خلایق این علی بن ابیطالب (ع) هرکه را میخواهد داخل جهنم میکند.  عین الحیوة صفحه 107


حضرت رسول (ص) به حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود : چون قیامت شود بیایی تو بر اسبی از نور سوار و بر سرت تاجی از نور باشد که روشنی او چشم ها را خیره کند ، پس ندا از جانب رب العزة برسد ، کجاست خلیفه محمد رسول الله (ص) تو گویی اینک منم ، پس ندا ترا که یاعلی دوستان خود را داخل بهشت و دشمنان خود را داخل جهنم کن ، تویی قسمت کننده بهشت و دوزخ.   عین الحیوة صفحه 107


امام صادق (ع) فرمودند : چون بنده را در مقام حساب نزد خداوند عالمیان میدارند اول چیزی که از او سوال میکنند از نماز و زکات و روزه و حج و ولایت ما اهل بیت است پس اگر اقرار به ولایت داشته و بر آن حال مرده باشد نماز و روزه و زکات و حجش را قبول میکنند و اگر اقرار به ولایت ما نداشته هیچ عملی را از اعمال او قبول نمی کنند.  عین الحیوة صفحه 109


جبرئیل بر حضرت رسول (ص) نازل شد و گفت خداوند عالم سلامت می رساند و میفرماید من آسمانهای هفت گانه و زمینهای هفتگانه را و آنچه بر روی آنهاست خلق کرده ام و هیچ محلی بهتر از رکن و مقام ابراهیم خلق نکرده ام ، اگر بنده ای مرا در آنجا بخواند از آن روزی که آسمانها و زمین ها را خلق کرده ام تا انقراض عالم و اقرار به ولایت علی (ع) نداشته باشد او را سرنگون در جهنم اندازد.   عین الحیوة صفحه 109


کلینی از ابوبصیر روایت کرده است که روزی به خدمت حضرت صادق (ع) رفتم فرمود : رسول خدا (ص) به حضرت امیرالمومنین (ع) هزار باب از علم تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب گشوده میشد.  عین الحیوة صفحه 112


صفار به سند معتبر از حارث اعور روایت کرده است که روزی با حضرت امیرالمومنین (ع) به منزلی رسیدیم که آنرا عاقول می گویند در آنجا به درخت خشکی رسیدیم که پوستهایش ریخته بود و ساقش مانده بود حضرت دست بر آن زد و فرمود بر گرد به اذن الهی در حال شاخهایش روئیده میوه داد و میوه اش امرود بود چون صبح آمدیم باز سبز بود و میوه داشت.  عین الحیوة صفحه 119


از طریق شیعه و سنی متواتر است که حضرت رسول (ص) به حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود : من شهرستان علمم و تو در آن شهرستانی و داخل نمی توان شد مگر از درش.  عین الحیوة صفحه 133


از امام حسن عسکری (ع) روایت شده که از حضرت محمد (ص) پرسیدند علی بن ابیطالب (ع) افضل است یا ملائکه حضرت فرمود ملائکه شرف نیافتند مگر به محبت محمد و علی و قبول ولایت ایشان و هرکس از محبان علی که دل خود را از غش و غل و کینه و حسد و گناهان پاک کند او افضل است از ملائکه.  عین الحیوة صفحه 139


رسول خدا (ص) فرمود : من و علی از یک نور آفریده شده ایم.  خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 35


رسول خدا (ص) فرمودند : پروردگارم مرا به معراج برد و درباره علی (ع) سه جمله وحی فرمود : همانا علی (ع) پیشوای پرهیزکاران و سرور مومنان و سالار مردان شریف و رو سفیدان است.  خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 130


ابن عباس گوید : علی (ع) را هیجده مایه بزرگی بود که اگر جز یکی از آنها را نداشت نجات می یافت در حالیکه ( بجای یکی ) هیجده مایه ناز و سروری داشت که در هیچ یک از این امت نبود.  خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 605


جابر بن عبدالله انصاری گوید : براستی که از رسول خدا (ص) درباره علی (ع) خصلت هایی شنیدم که اگر یکی از آنها در همه مردم بود به همان برتری اکتفا میکردند از قبیل فرمایش حضرت رسول (ص) که فرمود : به هر که مولا منم علی است مولای او ، و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : علی (ع) از من بجای هارون است از موسی ، و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : علی از من است و من از او و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : علی (ع) از من مانند خود من است فرمانبرداری از او فرمانبری از من است و نافرمانی از دستور او نافرمانی از دستور من است و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : جنگ  با علی (ع) جنگ با خداست و صلح با علی (ع) صلح با خدا و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : دوست علی (ع) دوست خدا است و دشمن علی (ع) دشمن خدا است و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : علی (ع) حجت خدا است و جانشین او است در میان بندگانش و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : دوستی علی (ع) را داشتن ایمان است و کینه او را به دل گرفتن کفر است و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : حزب علی (ع) حزب خدا است و حزب دشمنان علی (ع) حزب شیطان است و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : علی (ع) با حق است و حق با علی (ع) است ایندو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : علی (ع) قسمت کننده بهشت و دوزخ است و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : هرکس از علی (ع) جدا شود در حقیقت از من جدا شده است و هرکس از من جدا گردد در واقع از خدای عزوجل جدا شده است و فرمایش دیگر حضرت رسول (ص) که فرمود : فقط پیروان علی (ع) در روز قیامت رستگارند.  شرح : همه مضامین این روایت از طریق عامه      ( سنی ها ) به طور مستفیض رسیده است به کتاب : فضائل الخمسة من الصحاح الستة و دیگر کتابهای معتبر اهل سنت مراجعه شود.   خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 589


امیرالمومنین (ع) فرمودند : مرا از رسول خدا (ص) ده خصلت نصیب گردید که دوست ندارم به جای یکی از آنها آنچه آفتاب بر آنها میتابد از آن من می بود. 1و2 رسول الله (ص) به من فرمود : ای علی  تو در دنیا و آخرت برادر منی . 3 - در روز قیامت از همه مردم به من نزدیکتری 4 و 5 - تو وزیر و وصی من . 6 - نسبت به خاندان و دارایی من جانشینی منی . 7 و 8 - در دنیا و آخرت پرچم من به دست تو است . 9 - دوست تو دوست من و دوست من دوست خدا است. 10 - دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است.   خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 499

علی (ع) فرمود : مرا از رسول خدا (ص) ده چیز است که به هیچ کس پیش از من و نه بعد از من به آنها داده نشده است. رسول الله (ص) به من فرموده : یا علی برادر من در دنیا و آخرت تویی و تو در روز قیامت از همه به من نزدیکتری ، خانه من و تو در بهشت مانند خانه دو برادر روبروی هم است تویی وصی تویی ولی تویی وزیر دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است ، دوست تو دوست من و دوست من دوست خداست.  خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 500


علی (ع) فرمودند : منم بنده خدا و برادر رسول خدا (ص) و منم بزرگترین تصدیق کننده پیغمبر هیچکس پس از من چنین سخن نگوید جز آنکه دروغ باشد من هفت سال پیش از مردم نماز خواندم.  خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 465


حارث بن ثعلبة گوید : سعد را گفتم از امتیازاتی که نصیب علی (ع)  گشت چیزی را شاهد بودی ( و به چشم خود دیدی ) ؟ گفت آری چهار منقبت او را شاهد بودم و پنجمی را نیز شاهد بودم که اگر یکی از آن امتیازات مرا بود دوست تر داشتم از شتران سرخ موی. 1- رسول خدا (ص) ابوبکر را مامور ابلاغ سوره برائت فرمود سپس علی را فرستاد و علی آیات را از ابی بکر گرفت وی بازگشت و عرض کرد یا رسول الله (ص) مگر درباره من چیزی از عالم بالا نازل شد ؟ فرمود : نه جز اینکه این آیات را بایستی کسی ابلاغ کند که از خود من باشد. 2- رسول خدا در خانه ها را که به مسجد باز میشد همه را بست و در خانه علی  (ع) را هم چنان باقی گذاشت عرض کردند همه درها را بستی و در خانه علی را به حال خود گذاشتی ؟ فرمود : نه بستن آن درها از ناحیه من بود و نه باز گذاشتن این ( بلکه هر دو به دستور خدا بود ) 3- رسول خدا عمر را با یک مرد برای گشودن خیبر فرستاد و هر دو شکست خوردند باز گشتند پیغمبر (ص) فرمود فردا پرچم را باید به دست کسی بدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند و ستایش فراوانی فرمود گوید چندین نفر خود را برای پرچمداری کاندید کردند ولی پیغمبر علی را خواست و پرچم را بدو سپرد و علی از میدان بازنگشت تا خداوند فتح و پیروزی را نصیبش فرمود. 4- چهارمین امتیاز در روز عید غدیر بود که رسول خدا دست علی (ع) را گرفت و آنقدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل های هر دو نمایان گردید و پیغمبر فرمود آیا من به شما از خود شما حکم فرماتر نیستم ؟ گفتند چرا یا رسول الله فرمود بنابراین به هرکه مولا منم علی است مولای او. 5 - رسول خدا علی (ع) را برای خانواده خود جانشین کرد سپس علی (ع) به آنحضرت پیوست پیغمبرش فرمود نسبت تو به من نسبت هارون است به موسی جز اینکه پس از من پیغمبری مبعوث نخواهد شد.   خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 345


ابن عباس گوید : علی (ع) را چهار منقبت بود که پیش از او هیچ عربی را نبود ، اولین فردی است که با رسول خدا نماز خواند و در همه جنگهای رسول خدا پرچمدار بود و در روز جنگ احد همه فرار کردند و او پایداری کرد و متصدی غسل و دفن رسول خدا گردید.  خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 231


علی بن ابیطالب (ع) فرمود : پیغمبر ضمن وصیتی به من فرمود : یا علی براستی که من نام تو را در چهار مورد با نام خودم دیدم و به دیدن آن آرامش خاطر یافتم ، هنگامیکه به معراج آسمان می رفتم چون به بیت المقدس رسیدم بر سنگ آن نوشته یافتم لااله الالله محمد رسول الله او را با وزیرش تایید نمودم و با وزیرش یاری کردم از جبرئیل پرسیدم وزیر من کیست ؟ گفت : علی بن ابیطالب و چون به سدرة المنتهی رسیدم بر آن نوشته دیدم همانا منم خداوندی که معبودی به جز من یکتا نیست محمد از میان همه خلق برگزیده من است که او را با وزیرش تایید و یاری نمودم جبرئیل را گفتم : وزیر من کیست ؟ گفت علی بن ابیطالب  ، چون از سدرة گذشتم و به عرش پروردگار جهانیان جل جلاله رسیدم دیدم بر پایه هاش عرش نوشته است منم خداوند و به جز تنها خودم معبودی نیست محمد دوست من است او را با وزیرش تایید و یاری نمودم چون سر برداشتم دیدم بر طاق عرش نوشته شده منم الله و جز من معبودی یکتا نیست محمد بنده من است و فرستاده من است که او را با وزیرش تایید و یاری نمودم.  خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 227


رسول خدا (ص) فرمود : صدیقان سه کس اند : علی بن ابیطالب و حبیب نجار و مومن آل فرعون. شرح : حبیب نجار همان کسی است که خداوند درباره اش فرموده است (( وجاء رجل من اقصی المدینة یسعی و مومن آل فرعون حزقیل است )) .  خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 202


امیرالمومنین (ع) فرمود : چون هنگام وفات رسول خدا (ص) فرا رسید ، مرا خواست و چون به خدمتش رسیدم به من فرمود : یا علی تو جانشین منی و نماینده منی بر خاندانم  و امتم در زندگی من و پس از مرگ من دوست تو دوست من است و دوست من دوست خدا است و دشمن تو دشمن من است ، و دشمن من دشمن خدا است ، یا علی کسی که پس از مرگ من ولایت تو را انکار کند مانند کسی است که در زنده بودن من پیغمبری مرا انکار نماید زیرا تو از من هستی و من از تو سپس مرا به خودش نزدیک کرد و هزار باب از دانش را با من به راز گفت که هر بابی هزار باب می گشود.  خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 796

 

 

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أ لا أدُلُّکُم على ما إن تَسالَمتُم علَیهِ لَم تَهلِکوا ؟! إنّ وَلِیَّکُم اللّه ُ ، و إنّ إمامَکُم علیُّ ابنُ أبی طالبٍ ، فناصِحوهُ و صَدِّقوهُ ، فإنّ جَبرئیلَ أخبَرَنی بذلکَ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آیا شما را به چیزى ره ننمایم که هر گاه بر آن توافق کنید، به هلاکت در نمى افتید؟! همانا ولىّ شما خداوند و امامتان على بن ابى طالب است. پس، خیرخواه و مخلص او باشید و تصدیقش کنید. که این را جبرئیل به من خبر داد. شرح نهج البلاغة : ۳ / ۹۸ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 276

 

 

 

 

 

 رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ( ـ لأنسٍ لمّا کانَ جالسا عندَهُ فأقبلَ علیٌّ علیه السلام ) : یا أنسُ ، أنا و هذا حُجّةُ اللّه ِ على خَلقِهِ .پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ( ـ به اَنَس هنگامى که خدمت پیامبر نشسته بود و على (علیه السلام ) وارد شد ، فرمود : اى انس! من و این [على ]حجّت خدا بر خلق او هستیم. تاریخ دمشق : ۴۲ / ۳۰۸ / ۸۸۵۳ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 277


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أتانی جَبرئیلُ فقالَ : یا محمّدُ ، إنّ ربَّکَ (یُقْرِئکَ السّلامَ و) یقولُ لکَ : إنّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ وصیُّکَ و خلیفتُکَ على أهلِکَ و اُمّتِکَ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت [ درودت مى فرستد و ]مى گوید : همانا على بن ابى طالب وصى و جانشین تو در میان خاندان و امّت توست. الأمالی للمفید : ۱۶۸ / ۳ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 277


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : ( ـ مُشیرا إلى علیٍّ علیه السلام ـ ) : إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکُم ، فاسْمَعوا لَه و أطِیعُوا .پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ( ـ با اشاره به على علیه السلام  فرمود ) این برادر و وصى و جانشین من در میان شماست. گوش به فرمانش باشید و اطاعتش کنید.کنز العمّال : ۳۶۴۱۹ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 278


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنّ لکلِّ نبیٍّ وصیّا و وارِثا ، و إنّ علیّا وصیّی و وارِثی . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر پیامبرى، وصىّ و وارثى دارد و على ، وصىّ و وارث من است. تاریخ دمشق : ۴۲ / ۳۹۲ / ۹۰۰۵ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 278


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : علیٌّ إمامُ البَرَرةِ ، و قاتِلُ الفَجَرةِ ، منصورٌ مَن نَصرَهُ ، مَخذولٌ مَن خَذلَهُ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : على پیشواى نیکوکاران است و کُشنده بدکاران، هر که او را یارى کند ، یارى مى شود و هر که از یارى او دست شوید، بى یار مى ماند. کنز العمّال : ۳۲۹۰۹ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 279


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : ( ـ لعلیٍّ علیه السلام ـ ) : مَرْحَبا بسیّدِ المسلمینَ و إمامِ المُتّقینَ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ( ـ درباره على علیه السلام فرمود ـ ) آفرین و مرحبا به سرور مسلمانان و پیشواى پرهیزگاران. کنز العمّال : ۳۳۰۰۹ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 280


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : اُوحِیَ إلیَّ فی علیٍّ بثلاث خصال : أنَّهُ سَیّدُ المسلِمینَ ، و إمامُ المُتّقِینَ ، و قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ .پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : درباره على سه ویژگى به من وحى شده که او سرور مسلمانان ، پیشواى پرهیزگاران و رهبر رو سپیدان است. تاریخ دمشق : ۴۲ / ۳۰۳ / ۸۸۳۵ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 280


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنّ علیّا منّی و أنا مِنهُ ، و هُو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : على از من است و من از او. او ولىّ هر مؤمنى است.کنز العمّال : ۳۲۹۳۸ ؛  میزان الحکمة جلد 1 صفحه 280 


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَن کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. تاریخ دمشق : ۴۲/۱۸۸/۸۶۳۷ ؛ میزان الحکمة جلد 1 صفحه 280 

 

تاریخ دمشق عن عِمرانِ بنِ حُصَینٍ : بَعَثَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله سَرِیَّةً و أمّرَ علیهِم علیَّ بنَ أبی طالبٍ ، فأحْدَثَ شیئا فی سَفرِهِ ... و کُنّا إذا قَدِمْنا مِن سَفَرٍِ بَدأْنا برسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فسَلّمْنا علیهِ ... فقامَ رجُلٌ مِنهم فقالَ : یا رسولَ اللّه ِ ، إنّ علیّا فَعلَ کذا و کذا ! فأعرَضَ عنهُ ، ثُمّ قام الثّانی فقالَ : [مثلَ ما قالَ الأوّلُ ،إلى أن قامَ الرّابعُ و قالَ مَقالةَ الأوّلِ] ... فأقبَلَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله علَى الرّابعِ ـ و قد تَغَیّرَ وجهُهُ ـ فقالَ: دَعُوا علیّا، دَعُوا علیّا ، دَعُوا علیّا ! إنّ علیّا منّی و أنا مِنهُ ، و هُو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ بَعدی . تاریخ دمشق ( ـ به نقل از عمران بن حصین ـ ) : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سپاهى را به فرماندهى على بن ابى طالب گسیل داشت. او در این سفر، کارى [بر خلاف میل ما ]کرد ... . رسم بر این بود که ما هرگاه از سفر برمى گشتیم، ابتدا، براى عرض سلام، خدمت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى رسیدیم ... . [ این بار، در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله ]مردى از میان جمع برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا! على چنین و چنان کرد. پیامبر از او روى گرداند. مرد دیگرى برخاست و همان را گفت که فرد اول گفته بود. تا آن که چهارم برخاست و سخن همان نفر اول را تکرار کرد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در حالى که چهره اش دگرگون شده بود روى به او کرده فرمود: دست از سر على بردارید، دست از سر على بردارید، دست از سر على بردارید! على از من است و من از اویم. او پس از من، ولىّ هر مؤمنى است.  تاریخ دمشق : ۴۲/۱۹۷/۸۶۶۳ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 281

 

 

 

الإمامُ علیٌّ علیه السلام : أنا أوَّلُ مَن أسلَمَ . امام على علیه السلام : من نخستین کسى هستم که اسلام آوردم. تاریخ دمشق : ۴۲ / ۳۱ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 283

 

  الإمامُ علیٌّ علیه السلام : أنا أوَّلُ مَن صَلّى مَع النّبیِّ صلى الله علیه و آله . امام على علیه السلام : من نخستین کسى هستم که با پیامبر صلى الله علیه و آله نماز گزارد. تاریخ دمشق : ۴۲ / ۳۱ ،میزان الحکمة جلد 1 صفحه 283 


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : و اللّه ِ، ما نَزلَتْ آیةٌ إلاّ و قَد علِمْتُ فِیمَ نَزَلت ، و أینَ نَزلَتْ ، و على مَن نَزلَتْ . إنّ ربّی وَهبَ لی قَلبا عَقولاً، و لسانا طَلْقا سَؤولاً . امام على علیه السلام : به خدا قسم، هیچ آیه اى نازل نشد مگر آن که من دانستم درباره چه چیز و در کجا و درباره چه کسى نازل شده است. پروردگارم به من دلى خردمند و زبانى گشاده و پرسشگر بخشید. کنز العمّال : ۳۶۴۰۴ ،  میزان الحکمة جلد 1 صفحه 284


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ما نَزلَتْ علیهِ [علَى النّبیِّ صلى الله علیه و آله ]آیةٌ فی لیلٍ و لا نهارٍ و لا سماءٍ و لا أرضٍ و لا دُنیا و لا آخِرَةٍ ... إلاّ أقرَأَنِیها و أمْلاها علَیَّ ، فکَتَبْتُها بیدِی ، و علَّمَنی تأویلَها و تفسیرَها ، و ناسِخَها و مَنسوخَها ، و مُحکَمَها و مُتَشابِهَها ، و خاصَّها و عامَّها ، و أینَ نَزلَتْ ، و فیمَ نَزلَتْ إلى یومِ القیامةِ . امام على علیه السلام : هیچ آیه اى، نه در شب و نه در روز، نه در آسمان و نه زمین ، نه درباره دنیا و نه درباره آخرت ... بر آن حضرت (پیامبر صلى الله علیه و آله ) نازل نشد، مگر این که آن را براى من خواند و به من املا کرد و من آن را به دست خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن [آیه] را و این که در کجا و درباره چه چیز تا روز قیامت نازل شده، همه را به من آموخت. تحف العقول : ۱۹۶ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 284 


 الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ( ـ فی خُطبتِه لمّا بُویِعَ بالخلافةِ ـ ) : یا معشرَ النّاسِ، سَلُونی قبلَ أن تَفْقِدونی ، سَلُونی فإنّ عندی عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرِینَ. أمَا و اللّه ِ لو ثُنِیَ لی الوِسادُ لَحَکَمْتُ بینَ أهلِ التّوارةِ بتَوراتِهم ... ـ ثُمّ قالَ : ـ سَلُونی قبلَ أن تَفْقِدونی ، فوالّذی فَلَقَ الحَبّةَ و بَرأَ النَّسَمَةَ لو سَألتُمونی عن آیةٍ آیةٍ لأخبَرتُکُم بوقتِ نُزولِها و فی مَن نَزلَتْ . امام على علیه السلام ( ـ در خطبه اى، پس از آن که مردم با او به عنوان خلیفه بیعت کردندفرمود : اى مردم! پیش از آن که مرا از دست دهید از من بپرسید . از من سؤال کنید ؛ زیرا دانش اولین و آخرین نزد من است. سوگند به خدا که اگر بر مسند داورى تکیه زنم میان پیروان تورات بر اساس تورات آنان داورى مى کنم و ... [آن گاه فرمود :] از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست دهید. سوگند به آن که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر از آیه آیه قرآن بپرسید به شما خواهم گفت که چه وقت و درباره چه کسى نازل شده است. الإرشاد : ۱ / ۳۵ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 284 


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : اندَمَجْتُ على مَکْنونِ عِلمٍ لو بُحْتُ بهِ لاضْطَرَبْتُمُ اضْطِرابَ الأرشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ البعیدةِ . امام على علیه السلام : دانشى در سینه نهان دارم که اگر آن را آشکار سازم همچون ریسمانهاى دلوِ آویخته در چاهى عمیق به لرزه درمى آیید. نهج البلاغة : الخطبة ۵ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 285


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : و إنّ هاهُنا لَعِلما جَمّا ـ و أشارَ إلى صدرِه ـ و لکنّ طُلاّبَهُ یَسیرٌ ، و عن قلیلٍ یَنْدَمونَ لو فَقَدونی . امام على علیه السلام ( ـ با اشاره به سینه خود ـفرمود : در این جا دانش بسیارى است اما خواستاران آن اندکند و زودا که پشیمان شوند آن گاه که مرا نیابند. عیون أخبار الرضا : ۱ / ۲۰۵ / ۱، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 285 


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : إنّ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله علّمَنی ألفَ بابٍ مِن الحلالِ و الحرامِ ، و مِمّا کانَ و مِمّا یکونُ إلى یومِ القیامةِ ، کلُّ بابٍ مِنها یَفتَحُ ألفَ بابٍ ، فذلکَ ألفُ ألفِ بابٍ ، حتّى علِمتُ عِلمَ المَنایا و البَلایا و فَصلَ الخِطابِ . امام على علیه السلام : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هزار باب از حلال و حرام و از آنچه بوده و تا قیامت خواهد بود به من آموخت، که از هر باب آن هزار باب گشوده مى شود، که هزار هزار باب خواهد شد، چندان که دانش مرگ و میرها و بلایا و فصل الخطاب (فصل الخطاب: کلام فصیح که حق و باطل را جدا سازد و در قضاوت، دعوا را خاتمه دهد. فصل الخطاب معانى دیگرى نیز دارد) را فرا گرفتم.  الخصال : ۶۴۶ / ۳۰ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 285 


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ما زِلْتُ مُذ قُبِضَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مظلوما . امام على علیه السلام : از همان زمان که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رحلت کرد همواره مظلوم بوده ام. خصائص الأئمّة علیهم السلام : ۹۹ ، میزان الحکمة جلد 1 صفحه 286

 


أخطب خوارزم از ابن عباس نقل کرده است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : اگر درختان سر به فلک کشیده ، قلم شوند ، دریاها با آن همه وسعت مرکب گردند ، جنیان حسابگر و آدمیان نویسنده باشند ، بی تردید نمی توانند فضایل علی ابن ابی طالب را برشمارند. مولف ( علامه حلی رضوان الله تعالی علیه ) گوید : آن کس که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه او را توصیف و تمجید نموده چگونه می توان فضایل او را برشمرد و زبان را در توصیف او گشود و مناقب وی را بیان نمود.

یکی از شاعران عرب که ( در نظم قدرتی بالا داشت ) امّا از مدح و ثنای مولا لب فرو بسته و در این وادی گام نمی نهاد ، مورد ملامت قرار گرفت ، شعری سروده و ناتوانی خویش را در طی آن بیان و به سرزنش کنندگان چنین پاسخ داد :

لا تلمنی فی ترک مدح علی         اَنا ادری بالامر منک واخبر

إن أهل السماء والأرض فی العجز          سواء عن حصر اوصاف قنبر     

( در ترک مدح و ستایش علی مرا ملامت مکن ، چرا که من در این مسأله از تو آگاهترم ، جایی که اهل آسمان و زمین از شمارش اوصاف قنبر غلام علی (علیه السلام) در عجز و ناتوانی یکسانند ( چگونه من از فضایل مولایم علی علیه السلام دم بزنم )

 { ابن ابی الحدید نیز در بیت 35 از قصیده ی ششم که در فضایل مولا سروده به عجز خویش اعتراف نموده و گوید :  انا فی مدیحک اَلکنٌ لا أهتدی ؛ وَ اَنا الخطیب اَلهبزرّی المصقع   ؛  زبان من در مدح و ثنای تو بازمانده و در این وادی راهی در پیش روی خود نمی بینم با اینکه سخن گویی توانا و شاعری شیرین زبان هستم }

خطیب خوارزم گوید : از دانشمندی درباره ی فضایل علی (علیه السلام) پرسیدند که آیا سخنی گفته ای و یا به صورت شعر مدیحه ای سروده ای ؟ گفت : چگویم درباره ی آن شخصیت والایی که دشمنانش در فضایلی که دارد رشک برده و آن را پنهان نمودند و دوستانش از بیمی که بر جان خویش داشتند ، توانایی نشر فضایل او را در خود ندیدند و با این دو مانع بزرگ ، آن چنان فیض فضایل باریده و آفتاب مناقبش درخشید که زمین و آسمان و شرق و غرب جهان را پُر ساخته است. ( وی ادیب بزرگوار خلیل بن احمد عروضی است ، چنان که این سخن را احقاق الحق ، جلد 4 صفحه 2 ، با اندک تفاوتی نقل نموده است ) 

ترجمه ی کتاب کَشفُ الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تالیفات علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه ) صفحه 20 الی 21 ( مترجم سید مجتبی علوی تراکمه ای )

 

 

*خوارزمی گوید : پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : خدای متعال ، فضایلی بی شمار ، برای برادرم علی ، قرار داده که هرکس فضیلتی از فضایل او را یاد کند و آن را در عمق وجودش جای دهد ؛ خداوند گناهان گذشته و آینده اش را خواهد بخشید. و آن کس که منقبتی از مناقب وی را ، به رشته ، تحریر بکشد ، تا آن زمان که از آن کتابت اثری باقی است ، فرشتگان برای وی آمرزش طلب می نمایند و آن کس که فضیلتی از فضایل وی را بشنود ، خداوند گناهانی را که از راه حس شنوایی ، انجام داده خواهد بخشید و اگر به کتابی که فضایل وی در آن مندرج است نگاه کند ، خداوند گناهانی را که به وسیله ی چشم انجام داده می آمرزد ، سپس فرمود: نگاه به صورت علی و یاد او عبادت است و هرگز خداوند ایمان بنده ای را ، جز با ولایت او و تبرّای از دشمنانش نخواهد پذیرفت. ترجمه ی کتاب کَشفُ الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تالیفات علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه ) صفحه 21 ( مترجم سید مجتبی علوی تراکمه ای )

 


* مناقب ، ص 2 ؛ کشف الغّمه جلد 1 صفحه 112 ؛ این روایت به اصل ولایت نظر دارد که پاداش عملکرد و کیفر تخلف به آن بستگی دارد (مترجم).

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.