امام علی علیه السلام

کرامات امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام

کرامات امام علی علیه السلام

علم و حکمت على علیه السلام


در مورد علم امام و پیغمبر عقاید مردم مختلف است. گروهى معتقدند که علم آنان محدود بوده و در اطراف مسائل شرعیه دور می زند و جز خدا کسى از امور غیبى آگاه نمی باشد؛ زیرا آیاتى در قرآن وجود دارد که مؤید این مطلب است؛ من جمله خداوند فرماید:

(و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو)

(1) «کلیدهاى خزائن غیب نزد خدا است و جز او کسى بدانها آگاه نیست.» و همچنین فرماید: (و ما کان الله لیطلعکم على الغیب) (2)  «و خداوند شما را بر غیب آگاه نسازد» در برابر این گروه، جمعى نیز آنها را بر همه امور اعم از تکوینى و تشریعى آگاه دانند و عده ‏اى هم که مانند اهل سنت به عصمت امام قائل نمى‏ باشند، امام را مانند دیگر پیشوایان دانسته و گویند ممکن است او چیزى را نداند در حالیکه اشخاص دیگر از آن آگاه باشند؛ همچنانکه عمر در پاسخ زنى که او را مجاب کرده بود گفت. (کلکم افقه من عمر حتى المخدرات فى الحجال) (3) همه شما از عمر دانشمندترید حتى زن هاى پشت پرده.



 

بحث در این موضوع از نظر فلسفى مربوط است به شناسائى ذهن و دانستن ارزش معرفت آدمى و اینکه علم از چه مقوله‏ اى می باشد و خلاصه آنکه علم انکشاف‏ واقع است و به دو قسم ذاتى و کسبى تقسیم می شود (4). علم ذاتى مختص خداوند تعالى است و ما را به تصور حقیقت و کیفیت آن هیچگونه راهى نیست و علم کسبى مربوط به افراد بشر است که هر کسى می تواند در اثر تعلم و فرا گرفتن از دیگرى دانشى تحصیل نماید و شق سوم علم لدنى و الهامى است که مخصوص انبیاء و اوصیاء آنها می باشد و این قسم علم مانند علم افراد بشر کسبى و تحصیلى نیست و باز مانند علم خدا ذاتى هم نیست، بلکه علمى است عرضى که از جانب خدا بدون کسب و تحصیل به پیغمبران و اوصیاء آنها افاضه می شود و آنان با اذن و اراده خدا می توانند از حوادث گذشته و آینده خبر دهند و در برابر هر نوع پرسش دیگران پاسخ مقتضى گویند؛ چنانکه خداوند درباره حضرت خضر فرماید : (و علمناه من لدنا علما) (5)« و ما او را از جانب خود علم لدنى و غیبى تعلیم دادیم» و همچنین حضرت عیسى علیه السلام که از جانب خدا علم لدنى داشت به قوم خود گوید:

(و انبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فى بیوتکم) (6) .

«شما را خبر می دهم بدانچه می خورید و آنچه در خانه‏ هایتان ذخیره میکنید.»


بنابراین آیاتى که در قرآن علم غیب را از غیر خدا نفى می کند، منظور علم ذاتى است که مختص ذات احدیت است و در جائیکه آنرا براى دیگران اثبات می کند، علم لدنى است که بوسیله وحى و الهام (7) از جانب پروردگار به آنها افاضه می شود و آنان نیز با اراده خدا از امور غیبى آگاه می گردند؛ چنانکه فرماید:

(عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول (8) ... «خداوند داناى غیب است و ظاهر نسازد بر غیب خود احدى را مگر کسى را که براى پیغمبرى پسندیده باشد.»


با توجه به مفاد آیات گذشته، رسول اکرم صلى الله علیه و آله که سر حلقه سلسله عالم امکان و به ساحت قرب حق از همه نزدیکتر است؛ مسلما علم بیشترى از جانب خداوند به او افاضه شده و برابر نص صریح قرآن کریم که فرماید: (علمه شدید القوى (9) آنحضرت به رمز وجود و اسرار کائنات بیش از هر کسى آگاه بوده است و علم على علیه السلام هم که مورد بحث ما است، مقتبس از علوم و حکم آن جناب است؛ زیرا على علیه السلام دروازه شهر علم پیغمبر بود و برابر نقل مورخین و اهل سیر از عامه و خاصه نبى اکرم فرموده است:

انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب (10)


همچنین نقل کرده‏ اند که فرمود:

انا دار الحکمة و على بابها (11) .


خود حضرت امیر علیه السلام فرمود:

لقد علمنى رسول الله صلى الله علیه و آله الف باب کل باب یفتح الف باب (12) .

یعنى رسول خدا مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابى هزار باب دیگر باز می کند.


شیخ سلیمان بلخى در کتاب ینابیع المودة می نویسد که على علیه السلام فرمود:

سلونى عن اسرار الغیوب فانى وارث علوم الانبیاء و المرسلین (13) .

(درباره اسرار غیب‏ ها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم) و باز نوشته‏ اند که پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: علم و حکمت به ده جزء تقسیم شده، نه جزء آن به على اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و على در آن یک جزء هم اعلم مردم است (14).


و از ابن عباس روایت شده است که پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: على بن ابى طالب اعلم امتى و اقضاهم فیما اختلفوا فیه من بعدى (15) یعنى على بن ابیطالب دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند، داناترین آنها در داورى کردن است.


ابن ابى الحدید که از دانشمندان بزرگ اهل سنت بوده و نهج البلاغه را شرح کرده است، گوید که کلیه علوم اسلامى از على علیه السلام تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانی هاى خود با بلیغ‏ ترین وجهى ایراد نموده است.


على علیه السلام صریحا فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى. بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن می شود؛ زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است؛ بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمى آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آنحضرت به رموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائى به غیر از وى از کسى دیده و شنیده نشده است؛ چنانکه ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدى از صحابه و علماء نگفته سلونى قبل ان تفقدونى مگر على بن ابیطالب (16).


علماء و مورخین (از عامه و خاصه) نوشته ‏اند که على علیه السلام فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى؛ از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، به خدا سوگند اگر بر مسند فتوى بنشینم در میان اهل تورات به احکام تورات فتوى دهم؛ در میان اهل انجیل به انجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن به قرآن؛ بطوریکه اگر خداوند آن کتاب ها را به سخن در آورد، گویند على راست گفت و شما را به آنچه در ما نازل شده، فتوى داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید، سوگند به آنکه دانه را (در زیر خاک) بشکافت و انسان را آفرید، اگر از یک یک آیه‏ هاى قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است، خبر می دهم (17).


على علیه السلام با آن همه علم و دانش در میان اشخاص جاهل و نادان افتاده بود و مردم جز تنى چند از خواص اصحابش از علم او بهره ‏مند نمی شدند و مصداق سخن سعدى را داشت که گوید:

عالم اندر میانه جهال‏ 
مثلى گفته ‏اند صدیقان‏ 
شاهدى در میان کوران است‏ 
مصحفى در سراى زندیقان


على علیه السلام همیشه آرزومند بود که صاحب کمالى پیدا کند، تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش به او بازگو کند و اشاره به سینه خود کرده و می فرمود: ان ههنا لعلما؛  در سینه من دریاى خروشان علم در تموج است ولى افسوس که کسى استعداد فهم آن را ندارد.


قوانین کلى طبیعى و اصول مسلمه ‏اى که مورد تحقیق دانشمندان اروپا قرار گرفته است در سخنان و خطبه‏ هاى على علیه السلام کاملا هویدا است و خطبه‏ هاى آنحضرت مشحون از حقائق فلسفى و معارف اسلامى است که دانشمندان و فلاسفه بزرگ مانند صدر المتألهین و غیره استفاده‏ هاى شایانى از آنها نموده ‏اند.


خلفاى ثلاثه که مدت 25 سال مسند خلافت را اشغال کرده بودند، چنانکه سابقا اشاره شد، در رفع مشکلات علمى و قضائى از آن جناب استمداد می کردند.

در زمان خلافت آنحضرت دو فیلسوف یونانى و یهودى به خدمت وى مشرف شدند و پس از اندکى گفتگو از خدمتش مرخص گردیدند، فیلسوف یونانى گفت: فلسفه را از سقراط و ارسطو بهتر می داند، حکیم یهودى گفت: به تمام جهات فلسفه‏ احاطه دارد (18).


شریفترین علوم علم مبدأ و معاد است که در کلام على علیه السلام به بهترین وجهى بیان شده است، بطوریکه اسرار و رموز آنرا کسى جز آنحضرت نتوانسته است شرح و توضیح دهد.


حدیث نفس و حدیث حقیقت که در برابر سؤال کمیل بن زیاد بیان فرموده، مورد تفسیر علماى حکمت و عرفان قرار گرفته و در شرح آنها کتابها نوشته ‏اند. هنوز براى عالم بشریت زود است که بتوانند سخنان آن بزرگوار را چنانکه باید و شاید ادراک کنند. على علیه السلام در حدود یازده هزار کلمات قصار (غرر و درر آمدى و متفرقات جوامع حدیث) در فنون مختلفه عقلى و دینى و اجتماعى و اخلاقى بیان فرموده و اول کسى است که در اسلام درباره فلسفه الهى غور کرده و به سبک استدلال آزاد و برهان منطقى سخن گفته است و مسائلى را که تا آن روز در میان فلاسفه جهان مورد توجه قرار نگرفته بود، طرح کرده است و گروهى از رجال دینى و دانشمندان اسلامى را تربیت نموده که در میان آنان جمعى از زهاد و اهل معرفت مانند اویس قرنى و کمیل بن زیاد و میثم تمار و رشید هجرى وجود داشتند که در میان عرفاء اسلامى مصادر عرفان شناخته شده ‏اند (19).


على علیه السلام در ادبیات عرب کمال تبحر و مهارت را داشت و قواعد علوم عربیه را او دستور تنظیم داد و علم نحو را به وجود آورد، در مسائل غامضه و مشکله جواب فورى می داد و معانى بزرگ و عالیه حکمت را در قالب کلمات کوتاه بیان می نمود، هر گونه سؤالى را درباره علوم مختلفه اعم از ریاضى و طبیعى و دیگر علوم بدون تأمل و اندیشه پاسخ می گفت و هرگز راه خطاء نمى‏ پیمود، کسى از حضرتش کوچکترین مضرب مشترک اعداد را از یک تا ده سؤال کرد، فورا فرمود: اضرب ایام اسبوعک فى ایام سنتک.

یعنى شماره روزهاى هفته (7) را در روزهاى سال (360) ضرب کن؛ که عدد منظور (2520) بدست خواهد آمد که از یک تا ده بدون کسر به آنها قابل تقسیم است.


سرعت ادراک و انتقال و تیز هوشى آنجناب به قدرى بود که همه را متحیر و متعجب می ساخت؛ چنانکه عمر گفت: یا على تعجب من از اینکه تو بر تمام مسائل علمى و قضائى و فقهى احاطه دارى نیست، بلکه تعجب من از اینست که تو هرگونه سؤال مشکلى را در هر موردى که باشد، بلافاصله و فورى و بدون اندیشه و تأمل جواب می دهى! حضرت فرمود: اى عمر این دست من چند انگشت دارد؟ عرض کرد پنج انگشت. فرمود پس چرا تو در پاسخ این سؤال اندیشه نکردى؟ عرض کرد این واضح و معلوم است، احتیاجى به اندیشه ندارد، على علیه السلام فرمود: کلیه مسائل در نظر من مانند پنج انگشت دست در نظر توست!


على علیه السلام در اسرار هستى و نظام طبیعت حکیمانه نظر می کرد و سخنانى در توحید و الهیات و کیفیت عالم نامرئى به یادگار گذاشته است که در نهج البلاغه و سایر آثار او مندرج است.



پى‏ نوشتها:

(1) سوره انعام آیه 59

(3) سوره آل عمران آیه .179

(3) شب هاى پیشاور ص 852 نقل از تفاسیر و کتب عامه.

(4) علم را به حضورى و حصولى نیز تقسم کرده‏ اند، ولى آنچه به مقصود ما نزدیک است همان تقسیم علم به ذاتى و کسبى است.

(5) سوره کهف آیه .65

(6) سوره آل عمران آیه .49

(7) کیفیت وحى و الهام از نظر فلاسفه و دانشمندان به جهات مختلفه تعبیر شده است؛ براى توضیح مطلب به کتاب(ماهیت و منشاء دین) تألیف نگارنده مراجعه شود.

(8) سوره جن آیه .26

(9) سوره نجم آیه .5

(10) مناقب ابن مغازلى ص 80ـکفایة الطالب باب 58 ص 221ـفصول المهمه ابن صباغ ص 18

(11) ذخائر العقبى ص 77ـکشف الغمه ص 33

(12) خصال صدوق جلد 2 ص 176

(13) ینابیع المودة باب 14 ص 69

(14) ینابیع المودة باب 14 ص 70ـکشف الغمه ص 33

(15) ارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 1 حدیث 1

(16) کفایة الخصام ص 673 شرح نهج البلاغه جلد 2 ص 277

(17) ینابیع المودة ص 74ـارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 1 حدیث 4ـامالى صدوق مجلس 55 حدیث 1ـمناقب خوارزمى.

(18) نقل از کتاب افکار امم باید دانست که ارسطو و امثال او را نمی توان با على علیه السلام قابل قیاس دانست؛ زیرا بطوریکه گفته شد علم امام لدنى و الهامى است ولى علم دانشمندان تحصیلى و اکتسابى است و گفته آن فیلسوف هم از این نظر بوده که او دانشمندتر از سقراط و ارسطو کسى را سراغ نداشت.

(19) شیعه در اسلام ص 20


 



منبع:    http://www.emamali.net

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.