یکی از مهمترین وظایف امام مسلمین، ایجاد زمینه رشد و گسترش فضائل معنوی و کمالات اخلاقی جامعه اسلامی می باشد تا به آنجا که داشتن نهادِ حکومتی سالم و سیستم اقتصادی کارآمد، همگی مقدمه و وسیله ای جهت رشد معنویات و رسیدن انسان ها به فضائل اخلاقی می باشد. از همین رو، با توجه به وضعیت نابسامان اخلاقی که در زمان خلفا به وجود آمده بود، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) یکی از اصول مهم اصلاحات حکومت خود را اصلاح مفاسد اخلاقی و زنده نمودن فضائل و کمالات معنوی در جامعه اسلامی، قرار داد.
ادامه مطلب ...
جهان معاصر چون مجسمه ای دو رویه است. جهانی که بر یک روی آن، بتی دلربا، زیبا و فریبنده و بر دیگر روی، هیولایی وحشتناک جلوه گری می کند. در سده اخیر، پیشرفت صنعت و دانش چون جادو، کارهای به ظاهر نشدنی را ممکن ساخت و انسان ها را به شگفتی واداشت و آسایش جسمانی و فراوانی به ارمغان آورد. در مقابل، فضیلت های انسانی رابه دست فراموشی سپرد، بلکه در لابه لای چرخ های هولناک خود خُرد و نابود کرد. در دنیای کنونی از خستگی و رنج های جسمی دوران کهن خبری نیست، ولی از فضیلت شرافت و عواطف اصیل چون مهر و محبت، فداکاری و از خودگذشتگی کمتر خبری می بینیم.
ادامه مطلب ...
على علیه السلام در سخاوت مشهور و کعبه آمال مستمندان و بیچارگان بود. هر کسى را فقر و نیازى میرسید دست حاجت پیش على علیه السلام مى برد و آن حضرت با نجابت و اصالتى که در فطرت او بود، حاضر نمیشد آبروى سائل ریخته شود.
حارث همدانى دست نیاز پیش على علیه السلام برد، حضرت فرمود آیا مرا شایسته درخواست دانسته اى؟
عرض کرد بلى یا امیرالمؤمنین. على علیه السلام فورا چراغ را خاموش کرد و گفت این عمل براى آن کردم که تو را در اظهار مطلب خفت و شکستى نباشد.
روزى مستمندى به على علیه السلام وارد شد و وجهى تقاضا کرد؛ على علیه السلام به عامل خود فرمود او را هزار دینار بدهد؛ عامل پرسید از طلا باشد یا نقره؟ فرمود براى من فرقى ندارد هر کدام که به درد حاجتمند بیشتر میخورد از آن بده.
معاویه که دشمن سرسخت آن حضرت بود روزى از یکى پرسید: از کجا میآئى؟
آن شخص از راه تملق گفت از پیش على که بخیل ترین مردم است! معاویه گفت واى بر تو از على سخى تر کسى به دنیا نیامده است؛ اگر او را انبارى از کاه و انبارى از طلا باشد، طلا را زودتر از کاه میبخشد.
یکی از مشکلاتی که پس از پیامبر(ص) دامن گیر جامعه اسلامی، به ویژه در زمان عثمان شده بود، دنیاگرایی و رفاه طلبی مسلمانان، به ویژه در سطح والیان و حاکمان بود. این امر سبب گردید اختلاف طبقاتی شدیدی در جامعه ایجاد شود.
حضرت علی(ع) در یکی از خطبه هایشان، جامعه زمان خود را همانند جامعه جاهلی معرفی کرده و می فرمایند: «آگاه باشید! که بلا به شما بازگشته است؛ مانند بلای روزی که خداوند متعال، پیامبر شما را برانگیخت. سوگند به آن کسی که پیامبر را برانگیخت! هر آینده آزمایش می شوید؛ مانند دانه ای که در غربال ریزند. . . . »1
ایشان برای از میان بردن فساد اجتماعی اقداماتی انجام دادند که عبارتند از:
۱. امتیازهای طبقاتی را لغو کردند و میان سفید و سیاه، مولا و عبد، عرب و عجم، حقوقی مساوی وضع کردند. به عبارتی، حضرت علی(ع) با تبعیض های گوناگون نژادی، مذهبی و اداری مبارزه کردند؛
۲. با نظارت اجتماعی، به کنترل مفاسد و بزهکاری می پرداختند. حضرت با هرگونه مفاسد اجتماعی مبارزه می کردند و جلوی هرگونه تخلّفی را می گرفتند و حدود الهی را در جامعه اجرا می کردند. حضرت مجرمانی را که در بیابان های دوردست مرتکب جنایت و قتل شده بودند و هیچ گونه آثار جرمی از خود به جای نگذاشته بودند، شناسایی می کردند و به کیفر می رساندند. 2
کارنامه تاریخ بشریت پر است از نقاط تاریک و روشن که مطالعه پیرامون آنها، بیش از هر چیز، به گشت و گذار در اقیانوسی بیکران میماند و هر چه پیش تر رویم، گنجینههایی شگرف به کف میآوریم. این نیز بر خردمندان آشکار است که هر وجود گرانبهایی به سبب ارزش والایش، دشمنانی از قبیلهی کبر و خباثت دارد. علی بن ابیطالب (علیه السلام) که محمد (صلی الله علیه و آله) او را با حق و حق را به همراه وی خواند،[1] گوهر تابناک اهل حقیقت است و روشن است که حق همواره دشمنانی از جنس باطل داشته است.
اهالی جهل، از سر کینهای که نسبت به مولا امیرالمؤمنین دارند، تلاش میکنند که ایشان را شریک جرمِ صحابهنمایان و نااهلان بخوانند و محبت عمیق ایرانیان به حضرت را، بیمعنی مینامند. حال آنکه سابقاً روشن شد که ایشان از آنجا که مظهر اسماء الله هستند، به همگان محبت عام، و به دوستان محبتی ویژه داشتند. پیش تر، نمونههایی چند از گفتارها و نوشتارهای ایشان پیرامون مردمان ایرانی بیان شده بود.[2] اکنون برگی دیگر از کارنامهی درخشان و نورانیت سیرهی عملی حضرت بیان خواهد شد.
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ
رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ
یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ
الْکَافِرِین»
«اى پیامبر! آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده،
برسان و اگر چنین نکنى، رسالتش را نگزارده اى و خداوند، تو را از [ گزند]
مردم حفظ مى کند. خداوند، کافران را هدایت نمى کند». [۱]
پیامبر خدا به سال دهم هجرى حج گزارْد. او پیش از حرکت به سوى حرم الهى، دستور داده بود که همگان را از قصد حج گزارى اش در آن سال، آگاه کنند. بدین سان، مسلمانان از راه هاى دور و نزدیک، آهنگ حج کرده بودند و از این روى، جمعیت عظیمى به هم آمده بود.
در آن هنگامه عظیم، پیامبر صلى الله علیه و آله بارها با مردم، سخن گفت و در خطبه بلند روز «عَرَفه» بر بقایاى فرهنگ و معیارهاى جاهلى خط بطلان کشید و مردمان را به استوارگامى در راه حق و بنا نهادن زندگى بر اساس معیارها و ارزش هاى الهى فرا خوانْد و بر چنگ زدن به کتاب الهى و سنّتِ عترت خویش تأکید کرد.
اخراج بعضى قبایل یهود مانند بنى نضیر و بنى قریظه از اطراف مدینه آنها را نسبت به مسلمین و مخصوصا نسبت به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خشمگین ساخت و چند تن از رؤساى قبایل مزبور به مکه رفته و آمادگى خود را علیه پیغمبر صلى الله علیه و آله به منظور کمک و همراهى با قریش اعلام داشتند. بزرگان قریش از این فرصت استفاده کرده و از پیشنهاد آنان استقبال نمودند. در نتیجه کلیه قبایل بت پرست مکه به همدستى طوایف یهود در سال پنجم هجرى بسیج عمومى کرده و با تعداد ده هزار نفر به فرماندهى ابوسفیان و دستیارى گروهى از یهود براى ریشه کن ساختن نونهال اسلام متوجه مدینه شدند.
یکی از مهم ترین و کهن ترین مباحث و دغدغه ها و آرمان های بشر و ادیان الهی، عدالت است. انسان از وقتی که خود را شناخته، بر ضرورت حضور فعال عدالت در زندگی، تأکید کرده و بنابر تمایل فطری، همشیه در جست وجوی آن بوده است.
امروزه با وجود توسعه شگرفی که در علم و صنعت و تکنولوژی صورت گرفته و بشر به بسیاری از خواسته های مادی خود نایل شده، اما هم چنان یکی از مطالبات جدّی و اصلی او، عدالت خواهی است.
بشر عصر حاضر، تشنه عدالت است، زیرا به این باور رسیده که رفتارهای شخصی و برنامه های اجتماعی و بسیاری از ارزش های اخلاقی و آرمان های انسانی در جامعه، جز با عدالت، محقق نمی گردد.
بر این اساس، پیامبران الهی جملگی منادی قسط و عدل بوده اند و در فرهنگ قرآن، پس از توحید، اصلی فراگیرتر از عدالت وجود ندارد.
شکی نیست که برای سردادن «گلبانگ عدالت» در جهان امروز و در اوضاع نابرابری و بی عدالتی، ابتدا باید خود در مسیر عدالت اخلاقی و قسط اجتماعی گام برداریم و ملکه عدالت را در سرزمین جان خویش جای دهیم تا بستر ظهور آیت حق و عدالت، مهدی موعود (عج) را فراهم سازیم.
درباره عدالت می توان با رویکردهای مختلف بحث کرد. به همین دلیل این موضوع دامنه گسترده ای دارد.
در این نوشتار، به بررسی مفهوم عدالت در حوزه اخلاق از زاویه تأثیری که در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد می پردازیم، زیرا معتقدیم مفهوم عدالت، از حوزه اخلاق به تدریج به حوزه های سیاست و حقوق و اقتصاد جریان پیدا کرده است.
ادامه مطلب ...راز داری و حفظ آبروی دیگران
ما باید در برابر لغزش ها و اشتباه های دیگران، رازدار باشیم و آبروی مردم را حفظ کنیم و از این راه، جامعه خود را از هرگونه آلودگی به دروغ و پخش شایعات مشکل ساز پاک کنیم. رازداری، اصلی ارزشمند در روابط دوستانه و برادرانه است. حضرت علی علیه السلام درباره رازداری می فرماید: فَاستُرُو العَوْرَةَ مااسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ ما تُحِبُّ. به هر مقدار که می توانی، لغزش ها و زشتی ها را پرده پوشی کن که خداوند نیز، لغزش ها و زشتی های تو را افشا نمی کند.
از آنجا که خود ما نیز دچار اشتباه و لغزش می شویم و زشتی و بدی در رفتار و کردار ما راه می یابد، شایسته نیست به عادت ناپسند غیبت و بازگو کردن زشتی های دیگران راضی شویم و سلامت وپاکی را از جامعه بگیریم. امیرمؤمنان علی علیه السلام در بیان این عیب می فرماید: اَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعیبَ ما فیکَ مِثْلُهُ. بزرگ ترین عیب آن است که به همان لغزش ها و زشتی هایی که در تو وجود دارد، دیگران را سرزنش کنی.
از سوی دیگر، خود انسان در پنهان نگه داشتن رازهای خویش نقش اساسی دارد. البته در بعضی از مسائل زندگی، از جمله در زمینه ایمان، کارهای خیر را می توان آشکار ساخت تا دیگران نیز به رعایت آنها تشویق شوند. با این حال، برخی دیگر از ناگفته های زندگی باید در نهانخانه دل و ذهن باقی بماند تا حرمت و احترام آدمی نیز درامان باشد. از حضرت علی علیه السلام در مورد لزوم افشا نکردن اسرار نقل است: مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کانَتِ الْخِیرَةُ بِیَدِهِ. کسی که راز خویش را پنهان داشت، سرنوشت خود را در دست دارد.
علامه امینی برای تالیف کتاب گرانقدر الغدیر - که به حق کتابی وزین است و
در اعتلای مکتب تشیع سهم بسیار و در اثبات حقانیت مولی الموحدین علی علیه
السلام تاثیر بسزایی داشته است - زحمات بسیاری را متحمل شد. او از
برجستهترین افرادی است که به خاطر دفاع از حریم اسلام و تشیع و مخصوصاً
دفاع از مقام والای بزرگمرد جهان انسانیت حضرت علی علیه السلام قد علم کرده
و با فداکاری و اخلاص عجیب و شهامت و ابتکاری کم نظیر، رسالت بزرگ خود را
به خوبی انجام داد. علامه امینی شخصیتی است که یک تنه در برابر تحریف
کنندگان تاریخ قیام کرد و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی
خود، پردهها را کنار زد و حقایق را از لابلای زوایای تاریک تاریخ، بیرون
کشید.
موضوعی که در این مقاله به آن پرداخته شده است، کشف تاییدات و تناقضات علمای اهل سنت درباره حدیث غدیر است. سعی نویسنده در این مقاله بر آن است که برای تایید یا رد گفتار آنان در حد مقدور از کلمات خود آنان، نه متکلمان شیعه، استفاده کند تا معلوم شود توجیهات آنان بی اساس و بی پایه است و بر هیچ قانون و قاعده عقلی و نقلی استوار نیست.
در آخرین سال عمر پیامبر، مراسم حجة الوداع باشکوهی هر چه تمام تر و با حضور مسلمانان مدینه و سایر نقاط عربستان برگزار شد. در بازگشت از این سفر روحانی با وجود آفتاب داغ حجاز، به خاطر لذت این سفر الهی گرمای طاقت فرسا در وجود همراهان پیامبر اثری نداشت. پس از پیاده روی بسیار، کم کم سرزمین جحفه و بیابان های خشک و سوزان غدیر خم از دور نمایان می شد. اینجا در حقیقت چهارراهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا می کند: راهی به سوی مدینه در شمال، راهی به سوی عراق در شرق، راهی به سوی غرب و سرزمین مصر و راهی به سوی یمن در جنوب پیش می رود.
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.
ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.
اهل تسنن معتقدند حادثه عظیم و تاریخی غدیر خم و سخنان و تاکیدات پیامبر اکرم (ص)، به معنای لزوم «محبت و دوستی » حضرت علی (ع) است و بر امامت و لزوم پیروی از وی دلالت ندارد. دلیل آنان نیز معانی متعدد واژه «ولایت » است. به گفته آنان، تا وقتی «ولایت » به دوستی قابل حمل است، نمی توان به معنای دیگر آن تمسک جست. شیعه در این باره چه دیدگاهی دارد؟
غدیر دریایی از معارف است. فقه، فرهنگ، کلام، اخلاق و تفسیر، همه را دارد؛ ولی دریغ که گوهرهایش تا کنون استخراج نشده است، هر چند دستان سخاوتمند امواج غدیر گاه دانه های گرانبهایی را به ساحل نشینانش ارزانی داشته است.
در این نوشتار بر آنیم نگاهی به فقه غدیر افکنیم، پیش از ورود به بحث توجه به چند نکته ضروری می نماید:
1. مراد از فقه غدیر اعمال مستحب این روز است. روایات سی و شش عمل را در این روز مستحب شمرده اند که ما آنها را به ترتیب حروف الفبا ارائه می کنیم.
2. این تعداد حکم برای یک روز نشان از اهمیت، حساسیت و عظمت آن دارد. در اسلام برای هیچ روزی، هر چند بسیار مهم و مقدس، این تعداد حکم ارائه نشده است. در برخی از روزهای مهم مانند فطر و قربان، عرفه و مباهله اعمال متعددی مستحب شمرده شده، ولی اگر همه آنها را به یکدیگر ضمیمه کنیم، با مستحبات غدیر برابری نمی کنند.
یازده سال از هجرت گذشته است، جبراییل پیامبر خداوند است به رسولش: «یا محمّد إن الله یقرئک السّلام»؛ خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «من روح هیچ یک از پیامبران و رسولانم را پیش از اکمال دین خویش نستاندهام و اکنون تنها دو فریضه از اکمال دین باقی مانده است؛ حج و جانشینی و ولایت پس از تو؛ هر که استطاعت دارد را فرابخوان تا با تو حج بگذارد».
تا چشم کار میکرد آفتاب بود و آفتاب. در دور دستهای بیابان تفتیده عربستان، گویی هزار خورشید را میسوزاندند تا گرما در میان رگهای حاجیانِ از سعی و صفا و عرفات و منا بازگشته، منتشر شود و آنگاه که قافلهسالار فرمان میدهد که بایستید، لهیبها به کلمات تبدیل شوند و چشمها رنگ سؤال و تعجب بگیرد که: آیا اتفاقی افتاده است؟ اینجا؟ تا جحفه راهی نیست، در این گرما؟ آخر چه شده است؟
اگر ماجرای غدیر خم از نظر تاریخی واقعیت دارد، چرا پس از ماجرای سقیفه، شرکت کنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه، سخنی که نشانة یادآوری این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟
برای پاسخ به این پرسش که یکی از چالش های جدّی فرا روی شیعه است، به امور زیر توجه کنید:
الف. شیعه با بهره گیری از منابع معتبر خود و اهل سنت، به اثبات اصل ماجرای غدیر می پردازد؛ منابعی که در آنها صدها صحابی و تابعی شناخته شده وجود دارد. 1
ب. شیعه با دلیل های متقن و شواهد مستحکم لغوی، قرآنی، سنتی و تاریخی، واژة ولایت موجود در روایت غدیر را به معنای سرپرستی و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان می داند؛ نه به معنای دوستی. 2
ج. شیعه اثبات می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این ماجرا، بر اساس دستور خداوند، در پی تعیین جانشین بود؛ نه معرفی داوطلب و نامزدی برای خلافت. 3
یکی از مشکلاتی که پس از پیامبر(ص) دامن گیر جامعه اسلامی، به ویژه در زمان عثمان شده بود، دنیاگرایی و رفاه طلبی مسلمانان، به ویژه در سطح والیان و حاکمان بود. این امر سبب گردید اختلاف طبقاتی شدیدی در جامعه ایجاد شود.
حضرت علی(ع) در یکی از خطبه هایشان، جامعه زمان خود را همانند جامعه جاهلی معرفی کرده و می فرمایند: «آگاه باشید! که بلا به شما بازگشته است؛ مانند بلای روزی که خداوند متعال، پیامبر شما را برانگیخت. سوگند به آن کسی که پیامبر را برانگیخت! هر آینده آزمایش می شوید؛ مانند دانه ای که در غربال ریزند. . . . »1
ایشان برای از میان بردن فساد اجتماعی اقداماتی انجام دادند که عبارتند از:
۱. امتیازهای طبقاتی را لغو کردند و میان سفید و سیاه، مولا و عبد، عرب و عجم، حقوقی مساوی وضع کردند. به عبارتی، حضرت علی(ع) با تبعیض های گوناگون نژادی، مذهبی و اداری مبارزه کردند؛
نام مبارک علی(ع) اگر با شکوه و عظمت زینت یافته، از آن روست که با ارزش ها و فضیلت ها در هم آمیخته و برای تحقّق عدالت و انسانیت، با ستم و اشرافیّت به مبارزه برخاسته است. فریاد پرطنین علی(ع) علیه تجمّل پرستی و اشرافی گری، کمتر از مبارزه مستمر و خستگی ناپذیر آن حضرت با ظلم و بی عدالتی نیست و شاید راز آن در این باشد که اشرافی گری و برتری طلبی، از ظلم های بزرگ به شمار می آید.
آنچه در این نوشتار تقدیم می گردد، درباره مواجهه و مبارزه جدّی و سرسختانه امام علی(ع) با مسرفان، مترفان و اشرافیان است.
بهترین راه اثبات امامت امام علی(ع) برای اهل سنت، تمسک به قرآن و روایاتی که در توضیح آنها در کتب خودشان نقل شده است، می باشد و البته بدیهی است که انسان باید حقیقت جو باشد تا به توجیهات ناصواب و غیر عقلانی متوسل نشود و چشم را به روی حقیقت نبندد.
در قرآن مجید آیات فراوانی است که با استفاده از احادیثی که از پیامبر اکرم (ص) در شأن نزول آنها وارد شده است، امامت امام علی (ع) را اثبات می نمایند.
به آیاتی چند توجه فرمایید:
1. آیه تبلیغ: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...[i]» که طبق روایات معتبر از اهل سنت در جریان غدیر خم نازل شده است و در این روز تاریخی پیامبر(ص) با اعلام ولایت و جانشینی حضرت علی(ع) رسالت خود را تکمیل فرمود.
2. آیه ولایت: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة...[ii]» که ولایت حضرت علی (ع)[iii] در کنار ولایت خدا و رسول(ص) قرار داده شده است.
ادامه مطلب ...-لطف او عام بود، همه کس را چه هم کیش بود و چه غیر آن، مورد عنایت قرار مىداد و براى ستمى که به آنها مىرسید، شدیدا مىرنجید، لذا مى فرمود:
«مردم دو دسته اند: یا برادر دینى تو هستند، یا انسانى مانند تو.» (1)
«بر اهل ذمه ستم روا مدار.» (2)
در پیمان مسیحیان نجران نوشت:«نباید ستم ببینند و نه حقى از آنان پایمال گردد.» (3)
از اینکه یک سرباز دشمن توانسته بود خلخالى از پاى زنى یهودى، در شهر«انبار»که محیط مسلمین بود، باز کند و به غارت ببرد، شدیدا ناراحت شده و مسلمانان آنجا را عتاب کرد و فرمود:
«اگر مسلمانى، پس از این ماجرا به تاسف و اندوه بمیرد،جا دارد، و او را سرزنش نباید کرد.» (4)
ادامه مطلب ...
امام علی علیهالسلام در تمام نامهها، فرمانداران و استانداران خود را نسبت به حقوق اجتماعی مردم، و باز پس گرفتن حق محرومان از ستمکاری سفارش میکرد.
و از نظر اخلاق اجتماعی، مسئولان نظام را به مردمداری، ابراز محبت و لطف نسبت به رعیت و مردم دستور میداد.
به مالک اشتر نوشت:
«و اشعر قَلبکَ الرّحمةَ للرّعیّة، و المحبة لَهم، و اللُطف بهم، ولا تَکوننَّ عَلیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتنمُ اَکلهُم، فانّهم صِنفانِ: اِمّا اخٌ لکَ فی الدّینِ، او نَظیرٌ لک فی الخَلقِ، یَفرطُ مِنهمُ الزّلل، و تَعرِضُ لهُمُ العِللُ، و یوتی علی ایدیهم فی العَمدِ و الخَطا، فَاعطهِم مِن عَفوکَ و صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحبُّ و تَرضی اَن یُعطیکَ اللهُ مِن عَفوهِ و صَفحهِ.
فَانّکَ فَوقَهُم، و وآلی الامرِ علیکَ فَوقلکَ، و اللهُ فَوقُ مَن وَلّاکَ! و قَد استَکفاکَ اَمرَهُم، وَ ابتلاکَ بِهم.
«مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش.
مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند، اگر گناهی از آنان سر میزند، یا علتهایی بر آنان عارض میشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب میگردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.
همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمون تو قرار داده است.»(1)
ادامه مطلب ...
اسلام به عنوان مکتبی جامع، سعادت بخش و پویا برای تمام ابعاد وجودی و نیازهای انسان برنامه و دستوراتی خاص را در نظر گرفته و اهمیت آن را گوشزد نموده است. یکی از مولّفه های مهم و ارزشمند در گستره زندگی اجتماعی تعامل با مردم است که به این مسئله در آموزه های دینی توجه ویژه ای شده است و احادیث و روایات زیادی از سوی پیامبر(ص) و امامان(ع) به این موضوع اختصاص یافته است.
نگارنده سعی دارد که در این نوشتار اهمیت «مردم داری» و «ارتباط با مردم» را از منظر پیشوایان معصوم(ع) مورد بررسی قرار دهد تا پویندگان راستین راه آن بزرگواران بتوانند از این آموزه ها بهره مند شوند.
ادامه مطلب ...
گفته می شود " انسان اشرف مخلوقات است "
سوال این است که دلیل این برتری چیست؟
أیا دلیل این برتری " اختیار " است؟
اگر چنین است، جن نیز موجودی مختار است.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
در سال دهم هجرت گروهى از نصاراى نجران به نمایندگى از سوى
مسیحیان به مدینه آمده، و گفتند: دین شما چه فضیلتى بر دین ما دارد؟ و چرا
ما به شما مسلمانان «جزیه» بدهیم؟
پیامبر اسلام، دلایل زیادى در جامعیت و تکامل اسلام بیان داشتند، ولى تعصب
و هواهاى نفسانى نگذاشت افراد مزبور حقایق اسلام را از زبان پیامبر بزرگ
ما بپذیرند، در این هنگام آیه زیر براى داورى میان دو گروه نازل شد:
«فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل:
تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم
نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین» (1)
هرگاه بعد از علم و دانشى که درباره مسیح به
تو رسیده، باز کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو «بیائید
ما و شما در برابر یکدیگر با فرزندان و زنان و نفوس خود مباهله نموده، و
لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»
ادامه مطلب ...
«وَیقُولُوا الَّذینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً- قل کَفی بِاللّهِ شَهیداً بَینی وَبَینَکُم وَمن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»و
آنان که کافر شدند می گویند: تو پیامبر و فرستاده خدا نیستی، بگو: کافی
است که خدا و آن کسی که دانش و علم به کتاب [آگاهی به قرآن یا لوح محفوظ]
نزد او است، بین من و شما گواه باشد». 1
قرآن دوعبارت مهّم، ولی با اندکی تفاوت دارد که برای رسیدن به ریشه و هدف آن توضیح مختصری را نیاز داریم.
ادامه مطلب ...
«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
(55) وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ
حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده - 56)
جز این نیست که ولى شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده اند، همان
ایمان آورندگانى که اقامه نماز و اداى زکات مى کنند در حالى که در رکوع
نمازند. و کسى که خدا و رسولش و این مؤمنین را دوست بدارد در حزب خدا که
البته سرانجام پیروزی با آنها است، وارد شده است.
این دو آیه شریفه همانطورى که مى بینید ما بین آیاتى قرار دارند که مضمون آنها نهى از ولایت اهل کتاب و کفار است، به همین جهت بعضى از مفسرین اهل سنت خواسته اند این دو آیه را با آیات قبل و بعدش در سیاق شرکت داده و بگویند همه اینها در صدد بیان یکى از وظائف مسلمین اند، و آن وظیفه عبارتست از اینکه مسلمین باید دست از یارى یهود و نصارا و کفار بردارند، و منحصرا خدا و رسول و مؤمنین را یارى کنند، البته مؤمنینى که نماز بپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند، نه هر کس که در سلک اسلام در آمده باشد، پس منافقینى را که در دل کافرند نیز مانند کفار نباید یارى نمود.
ادامه مطلب ...